گروه جامعه: پاسخ دادن به این پرسش که اگر زندهیاد «حسین ودیعتی» سراغ حمام تاریخی ابراهیمخان نمیرفت چه بر سر این بنا میآمد، کار سختی نیست. لااقل برای کرمانیها که چشمشان حسابی به دیدن آوار بناهای تاریخی و تخریب میراث نیاکانشان عادت کرده است، تصور اینکه اگر ودیعتی این حمام را نجات نمیداد الان کنج قیصریۀ ابراهیمخان چه خبر بود، سهل است. او اما نگذاشت این اتفاق بیفتد. با هزینۀ شخصی و با طی یک مسیر طولانی و پر دردسر، این بنای تاریخی 200 ساله را به زندگی برگرداند.
ودیعتی اما دیگر در میان ما نیست. او عصر پنجشنبه پنجم تیرماه از دنیا رفت. برای یادآوری بخشی از زحماتی که او برای فرهنگ و میراث فرهنگی کرمان کشیده، متن گفتوگوی اسما پورزنگیآبادی با او را که در سال 99 و پس از افتتاح موزۀ سیم و زر کرمان در این حمام انجام شد را در ادامه بازنشر میدهیم. متن کامل آن در پایگاه خبری فردایکرمان به نشانی fardayekerman.ir در دسترس است.
*آقای ودیعتی، چه شد که شما سراغ حمام ابراهیمخان رفتید؟
کار من در این حوزه، از مرمت قیصریه شروع شد. این بازار تاریخی به وضعی افتاده بود که ما بازاریان تصمیم گرفته بودیم آن را ترک کنیم. سقفها داشت فرو میریخت، ستونها ترک برداشته بود و میراث فرهنگی هم میگفت که بودجهای برای مرمت ندارد. چیزی که آن زمان به من انگیزه داد تا برای نجات بازار کاری بکنم، موضوع وقف آن بود. این بازار وقف امام حسین (ع) است و ارادت من به سیدالشهدا ترغیبم کرد تا برای حفظ آن تلاش کنم. به لطف خدا و اعتماد و همراهی بازاریان این قیصریه، توانستیم آن را بهطور اساسی و زیربنایی از پشتبام تا کف مرمت و زیباسازی کنیم بهطوری که هر کس امروز وارد قیصریه ابراهیمخان میشود متوجۀ تفاوتهای آن با دیگر بخشهای مجموعۀ بازار تاریخی کرمان میشود. مرمت بازار این انگیزه را به من داد تا کاربری حمام را که آن زمان وضع بسیار بدی داشت تغییر بدهم. همانطور که میدانید، حمام ابراهیمخان در گوشهای از این بازار قرار دارد و با همۀ شکوه و زیباییای که دارد، در حال نابودی بود. حتی در سال 85، یک فرد از پشتبام آن سقوط کرد و کشته شد. بعد از آن، اگر اشتباه نکنم با حکم قضایی بود که در حمام بسته شد. البته، حدود سال 87 بود که میراثفرهنگی برای مرمت آن بودجهای را گذاشت ولی کار نیمهکاره بود. وقتی هم ما برای مرمت حمام آمدیم همیشه میگفتیم کاش همین میزان هم میراثفرهنگی کار نکرده بود.
*چرا؟ اشتباهاتی در مرمت داشتند؟
نه اشتباه نکرده بودند ولی کاربریای که آنها مدنظر داشتند و برایش مرمت را انجام میدادند با کاربری موزهای که مدنظر من بود فرق داشت.
*از ماجرای ورودتان به این پروژه میگفتید.
در فکر این بودم که برای حمام کاری بکنم که آقای رزمحسینی، استاندار وقت کرمان بازدیدی از این مجموعه داشتند. در جریان آن بازدید، ایشان از مرمت بازار تقدیر کردند و گفتند که حمایتم میکنند تا من این حمام را مرمت و احیا کنم و تغییر کاربری بدهم.
*از همان زمان قصد راهاندازی موزه در این حمام را داشتید؟
آن زمان طرحی که برای حمام داشتم مثل امروز پخته نبود ولی قصدم ایجاد چنین کاربریای بود. با حمایت آقای رزمحسینی و همراهی حجتالاسلام قاسمیزاده مدیروقت اوقاف استان، این بنا به من داده شد و سال 95 مرمت حمام را شروع کردیم.
*آقای ودیعتی، مرمت چنین بنایی، علاوه بر هزینۀ زیادی که دارد، با دشواریهای فراوانی هم از لحاظ فنی مواجه است. از این دشواریها بگویید.
چون در طول روز، تردد در بازار وجود داشت، تمام مدت پروژه مجبور بودیم در ساعات شب کار کنیم. 500 تن خاک را مثل مورچه، شبها از حمام خارج کردیم. امکان استفاده از بیل مکانیکی و تراکتور نبود. کارگران باید با گونی خاک را به بیرون بازار منتقل میکردند و از آنجا بار خاور میکردند. شبی شش، هفت خاور به این شکل پُر میشد. کارگران تا ساعت دو، سه شب کار میکردند و من ساعت پنج صبح دوباره کارگر میگرفتم تا بازار را تمیز کنند که مزاحمتی برای همکارانم ایجاد نشود. الان که به آن روزها فکر میکنم میگویم کارهای غیرممکنی را ما ممکن کردیم و به لطف خدا، در جریان پروژه، هیچ نارضایتی و گلایهمندی هم از طرف همکاران در بازار پیش نیامد و این را حتی دوستان میراثفرهنگی هم میگویند که چهطور توانستی بدون اینکه کسی شاکی بشود این کار را انجام بدهی؟ میگویند وقتی خود ما با هزینۀ دولتی میخواهیم کاری کنیم، بازاریان شاکی میشوند. خود ما هم این تجربه را داریم؛ سال 86 که میراثفرهنگی میخواست قیصریه را مرمت کند، کار به جایی رسید ما بازاریان نامه نوشتیم و اعتراض کردیم که نمیخواهیم! ضررش برای ما بیشتر از نفعش شده بود ولی وقتی خودمان برای مرمت بازار اقدام کردیم و من مسئول کار شدم، در طول روز حتی 30 دقیقه هم بازار تعطیل نشد و هیچ مزاحمتی برای کسبوکارها ایجاد نشد. در جریان مرمت حمام هم، یکی از دلایلی که کسی گلایه نکرد این بود که من با دقت و وسواس مراقب همهچیز بودم و عرض کردم حتی بعد از پایان کار در شب، کارگر میآوردم تا بازار را تمیز کنند که گردوخاک و مصالحی در محیط کار همکارانم وجود نداشته باشد.
*سختترین کار در جریان مرمت حمام چه بخشی از پروژه بود؟
خاکبرداری پشت بام خیلی خیلی کار سختی بود. 500 تن خاک را از داخل این بنا خارج کردن بدون استفاده از ماشینآلات، بسیار دشوار و وقتگیر بود. شبها کار میکردیم و چون بازار طلافروشی بود، باید مراقب ایمنی بازار هم میبودیم. واقعا کار پشتبام خیلی سخت بود و حدود پنج ماهی هم طول کشید. گاهی در حین کار، بارندگی هم میشد و این، کار را دشوارتر میکرد. برای مرمت پشتبام، مجبور شدیم بخشی از سقف را برداریم و مجدد اجرا کنیم. کار دشوار دیگر، مربوط به استحکامبخشی ستونها بود چون مدام در حین این کار ترس داشتیم که خدایناکرده فروبریزد. اما آنقدر با وسواس کار را انجام دادیم که نهتنها مشکلی پیش نیامد بلکه بعد از اتمام پروژه، با تایید میراثفرهنگی اجازه پیدا کردیم روی سقف حمام، بار زنده قرار دهیم و آنجا را به رستوران تبدیل کردیم.
*آقای ودیعتی، گفتید تحصیلات مرتبط با این حوزه نداشتید اما عشق و علاقۀ زیادی به این کار داشتید. سرچشمۀ این عشق و علاقه در شما از کجاست؟
یک موضوع خیلی مهم برایم مسئلۀ وقف است. شما ببینید در همین کرمان خودمان، پاساژهایی ساخته شده که چند دهه بیشتر عمر ندارند اما از رونق افتاده و به انبار مغازهداران تبدیل شدهاند ولی این بازار، بعد از دویست سال، همچنان یک قیصریۀ فعال و پرتحرک و پررونق است. عوامل متعددی در این زمینه نقش دارند اما به نظرم من، نیت بانیان و وقف آن خیلی در اینباره موثر بوده است. شاید اگر این مجموعه وقفی نبود، خیلی از بازاریان حتی خود من یک خشت هم روی خشت دیگرش نمیگذاشتیم و سرمایهمان را جای دیگری هزینه میکردیم ولی اینجا از جانودل هزینه کردیم تا آباد بماند. ضمن اینکه من تقریبا از 12 سالگی در بازار تاریخی کرمان بودهام. طبیعی است که علاقه و دلبستگی به این مجموعه دارم و برایم مهم است که چه وضعیتی دارد.
*شما مسیر سخت مرمت و احیای این حمام و راهاندازی موزه را با موفقیت پشت سر گذاشتهاید. بهعنوان یک سرمایهگذار بخش خصوصی در بخش فرهنگ، به دیگر سرمایهگذاران توصیه میکنید که به این حوزهها که در استان هم خیلی موردنیاز است ورود کنند؟
قطعا. چه کاری بهتر از این؟ باید بیایند. نباید منتظر بمانیم کسی برایمان کاری بکند. اینجا وطن و زادگاه و محل زندگی خودمان است. درست است که دستگاههای مختلف وظایفی دارند ولی تکتک ما هم باید کاری انجام دهیم. بعضیها به من میگویند که تو با این کار، از لحاظ اقتصادی ضرر کردی. اوائل که خواستم پروژه را شروع کنم 12 کیلوگرم طلا آب کردم، اگر این طلا بود ببینید الان چه ارزشی داشت؟ ولی به نظر من، همه چیز که مال دنیا نیست. لذتی که من از این کار بردم و میبرم خیلی زیاد است. این، یک کار ماندگار است. اگر میلیاردها تومان در گاوصندوقم داشته باشم ولی از آن لذتی نبرم چه فایدهای دارد؟ کسانی که در این حوزهها سرمایهگذاری میکنند شاید از لحاظ اقتصادی، به منفعت موردنظرشان نرسند و سرمایهشان را به بازارهای دیگر ببرند بهتر باشد ولی همه چیز پول و منفعت اقتصادی نیست. بر سر همۀ مسائل نباید دو دو تا چهار تا کرد. اگر همه میخواستند اینطوری عمل کنند، این بناها اصلا هیچگاه ساخته نمیشد. نمیگویم برای سرمایهگذاری در احیای بناهای تاریخی، از خودگذشتگی کنند ولی حساب دو دو تا چهار تا را کنار بگذارند و حساب چیزهای دیگری را بکنند. براساس تجربهای که خودم داشتم میگویم که قطعا این سرمایهگذاریها، از لحاظ معنوی و برای آرامش خودشان خیلی مفید خواهد بود.
نظر خود را بنویسید