اسما پورزنگیآبادی
دبیر تحریریه و گروه جامعه
یکی از رسمهای نسبتا نو نوروزی در ایران این شده که از همان ابتدا برای کل سال فهرستی از اهداف را تعیین میکنیم و براساس آن تصمیم به انجام برخی کارها و رها کردن برخی دیگر میگیریم. انگار که با تغییر تقویم، ارادۀ ما هم نوسازی میشود و فرصتی تازه برای تغییر به دست میآوریم. کم نیستند کسانی که در این روزها، تصمیمهای سال جدید خود را ردیف میکنند: سالمتر زندگی کردن، بیشتر کتاب خواندن، ورزش کردن و تناسب اندام، فلان هنر یا مهارت را آموختن، فلان شغل را ترک و فلان حرفه را شروع کردن، حذف آدمهای سمّی (این آخری را بلاگرهای روانکاو! به خورد ملت دادهاند). خلاصه هزاران «از این به بعد» دیگر.
اما بیایید با هم به این پرسشهای ساده فکرکنیم: این تصمیمها را چگونه میبینیم؟ برچه اساسی این تصمیمها که برخی فردی و برخی اجتماعی هستند را میگیریم؟ چرا در نگرش ما ایرانیها، نوروز و شروع سال نو با تصمیمهای جدید مقارن شده است؟ اگر این تصمیمها برایمان اهمیت دارند چرا در روزهای دیگر سال به سراغشان نمیرویم؟ آبشخور این تصمیمها کجاست؟ چطور به آنها رسیدهایم؟ تصمیمهای امسال ما با پارسال و پیرارسال چه تفاوتی دارد؟ چقدر از آن تحت تاثیر موجهای روز اجتماعی و فرهنگی و چقدر برمبنای نیازهای واقعی زندگیمان انتخاب شده است؟ آیا تصمیمهای نوروزی و بهارانۀ ما بیشتر از جنس نمایشاند یا تحول؟ آیا صرفا به این دلیل تصمیم میگیریم که تغییری واقعی را خواهانیم یا به این دلیل که جامعه از ما این انتظار را دارد؟ چرا برای تغییر، به بهانهای مثل سال نو نیاز داریم و در هر روز دیگر از سال این اراده را نداریم؟ آیا تصمیمهایی که میگیریم، لااقل تا پایان فروردینماه دوام دارد؟ اصلا چرا تصمیم نمیگیریم که در سال جدید، دیگر تصمیمی نگیریم؟
به نظر میرسد رسم جدیدی که ما به آداب نوروزی نیاکانمان افزودهایم یعنی همین تصمیمگیری، بیشتر احساسی و هیجانی باشد تا برمبنای عقلانیت؛ کدام عقلانیتی میپذیرد که برنامه برای زندگی فردی و اجتماعی را یک ساله ببندیم؟ اگر قرار است تصمیمهای ما از جنس رشد و تغییر و تعالی باشند، باید آن را نه در لحظهای احساسی، بلکه در فرآیندی آگاهانه و مستمر اتخاذ کنیم. بنابراین، شاید بهترین تصمیم نوروزی این باشد که از این نمایش تصمیمگیری یا تصمیم نمایشی فاصله بگیریم.
نظر خود را بنویسید