محمد لطیفکار
سال گذشته از دکتر یدالله آقاعباسی استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم، بازیگر و کارگردان تئاتر شنیدم که با گروهی مشغول تمرین تئاتری دربارۀ حماسۀ گیلگمش است، و قرار است خودش نیز در نقش گیلگمش بر صحنه ظاهر بشود. پس از آن چند بار دیگر از ایشان سراغ این کار را گرفتم، اما هر بار اشاره میکردند که کار را در دست تمرین دارند.
گیلگمش از اسطورههای مشهور و جذاب منطقۀ بینالنهرین، تمدنهای جنوبغربی ایران و خاورمیانه است که در دنیا نیز مورد توجه قرار گرفته است. با این وجود هنوز فیلمسازان و هنرمندان تئاتر خیلی کم و بلکه اصلا به جز یک مورد، بهطور جدی به سراغ آن نرفتهاند. شاید مهمترین دلیل آن دشواری این کار باشد.
آقاعباسی اما اکنون به این مهم دست زده و در اثر تازهاش با عنوان «رازهای گیلگمش» نویسندگی، بازیگری و کارگردانی آن را بر عهده گرفته است. وی پس از یکسال تمرین با تیمی که میگوید تلفیقی از افراد باتجربه و کمتجربه را برگزیده، موفق شده است این تئاتر را در پلاتوی همایون صنعتی به صحنه برساند.
برای آگاهی بیشتر در مورد اسطورۀ گیلگمش و رازهای آن، و نیز دیدگاههای استاد آقاعباسی در مورد این اثر تازهاش، شامگاه پنجشنبه ۲۲ آذرماه پس از اتمام اولین اجرای این تئاتر، با او گفتوگویی انجام دادم که در ادامه میخوانید.
استاد یدالله آقاعباسی نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر رازهای گیلگمش دربارۀ تازهترین اثرش که این روزها به روی صحنه رفته، گفت: «گیلگمش قدیمیترین حماسۀ مکتوب جهان است، متعلق به منطقۀ بینالنهرین و بیش از پنج هزار سال سابقه دارد. این حماسه تا حدود ۲۰۰ سال پیش شناخته شده نبود».
آقاعباسی در مورد کشف این اثر هنری و ادبی باستانی که اکنون دستمایۀ آفرینش یک نمایشنامۀ جذاب توسط ایشان شده است افزود: «یک گروه باستانشناسی که برای اکتشاف به هند میرفتند، در حوالی بینالنهرین شواهدی دیدند. پس از حفاری آنجا به شهری در زیر خاک رسیدند. این شهری بود که در زیر سیلاب مدفون بود. حدود هشت متر زیر زمین کتابخانه آشور بانیپال را پیدا کردند که تعداد زیادی از کتابهایش سالم مانده بود. کتابها به خط میخی روی الواح گلی نوشته شده بود، و در طاقچههای مختلف نگهداری شده بودند. این الواح گلی پخته بودند یا در آفتاب خشک کرده بودند. تعداد زیادی از الواحی که سالم بود را به موزه بریتانیا بردند و چند سال روی آنها کار کردند. در بررسی الواح به کتاب گیلگمش رسیدند، که مربوط به پادشاه اوروک بوده است. بعد از آن، این حماسه به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شد که در ایران هماکنون ترجمههای زیادی از آن موجود است، که من برای نوشتن این متن که الان نمایش آن را دیدید از آنها استفاده بردهام».
نویسنده و کارگردان رازهای گیلگمش دربارۀ این پرسشام که گیلگمش یک شخصیت صرفا اسطورهای است یا واقعیت تاریخی هم دارد گفت: «نمیدانیم. اما میگویند همۀ اسطورهها پایی در واقعیت دارند، که با تخیل تغییر کردند و تقویت شدند. یا تحریف شدند. بههرحال یک چیزی بوده که با خیال آمیخته و بر اساس شواهدی تقویت شده است».
گیلگمش قدیمیترین متن حماسی است
این نویسنده و استاد دانشگاه در باب اهمیت این اسطوره گفت: «حماسۀ گیلگمش از چند جنبه اهمیت دارد. اولا قدیمیترین حماسهای است که به ما رسیده است. مربوط به پنجهزارسال پیش است و از همۀ کتابهای مقدس قدیمیتر است. آنچه که در کتابهای مقدس آمده همین است که انسان از گل ساخته شده و این قدیمیترین متنی است که در این باره صحبت کرده است. حرف دیگر این حماسه مربوط به علاقۀ بشر به جاودانگی و نامیرایی است، که در این کتاب هم میبینیم گیلگمش به جاودانگی دست پیدا نمیکند. داستان گیلگمش قدیمیترین متنی است که این آرزو را بیان میکند. بعدا میبینیم که خیلی افراد رویینتن آسیبپذیرند و میمیرند».
ماجرای گیلگمش و گرایش او به انکیدو
وی افزود: «در این متن میخواهد بگوید گیلگمش پادشاه اوروک که آدم بسیار ستمکاری بود، تحت تاثیر یک آدم خاکی که از گل ساخته شده بود، قرار میگیرد. وقتی انکیدو را از گل ساختند بر او تاثیر گذاشت. بهطوری که فکر کرد راه را اشتباه رفته است».
آقاعباسی ادامه داد: «داستان از این قرار است که مردم میروند پیش خدایان و از ظلم و ستم گیلگمش شکایت میکنند، خدایان در جواب میگویند ما موجودی میسازیم که از پس او بر بیاید، و به شکل خودش میسازند که از پس او بر بیاید. زمانی بعد در نبردی این دو با هم زورآزمایی میکنند؛ حاصل این رویارویی آن است که گیلگمش احساس میکند که نمیتواند پیروز شود و از طرفی نه تنها از او کینهای ندارد که او را خیلی دوست دارد و در نتیجه این انکیدو بود که بر او تاثیر گذاشت و بعد از آن بود که گیلگمش به خدمت مردم درآمد».
حماسۀ گیلگمش بیان آرزوهای ماست
وقتی از دکتر آقاعباسی نویسندۀ نمایشنامۀ رازهای گیلگمش پرسیدم این متن شما نسبت به متن اولیۀ الواح گلی چقدر وفادار است بیان کرد: «طبیعی است که متن قدیمی میبایست به زبان دراماتیک برمیگشت و من این کار را کردم و این تغییر از ژانری به ژانری دیگر است. از طرفی وقتی این حماسه به زبان حال برمیگردد هم الزاما تغییر میکند. بنابراین هم آن حماسه قدیمی هست و هم نیست، یا کاملا نیست. پایه و چارچوب همان است. در هر حال اقتباسی است که مقداری هم آرزوهای خودمان در آن وجود دارد».
هنر به دنبال دنیایی است که باید باشد
این پیشکسوت تئاتر با بیان اینکه متنی که نوشتهام مثل چند متن دیگرم هنوز منتشر نشده است. قرار است این متن را به همراه چند نمایشنامۀ دیگر مثل میرزا رضا، شب سیاوشان و .. برای انتشار به نشر قطره بدهم، افزود: «حماسه آیینۀ آرزوهای جمعی مردم است. مثل افسانه که آیینۀ آرزوهای فردی آدمهاست. یعنی فکر بکنید یک جمعی آرزو داشتهاند چنین اتفاقی بیفتد».
وی ادامه داد: «اصلا ادبیات به بیان ایدهآلها و آرمانها گرایش دارد. خیلی وقتها ممکن است چنین گرایشی به واقعیت نپیوندد. هنر هم همین طور است. هنر همیشه در جستوجوی دنیایی است که باید باشد. به همین خاطر همیشه با وضع موجود سازگار نیست و همواره جهان بهتری را آرزو دارد. حماسه هم در شمار هنر و ادبیات است».
در تئاتر اسطورهها را امروزی میکنیم
از استاد آقاعباسی که کتابهای زیادی در حوزۀ تئاتر تالیف و ترجمه کرده است پرسیدم« «به نظر میآید پذیرش و خلق اسطورۀ گیلگمش نزد مردم بینالنهرین در پنج هزار سال پیش امری طبیعی بوده، اما پذیرش قداست یک فرمانروا و تغییر ناگهانیاش که او را بهصورت منجی و قهرمان جلوهگر کند در دنیای امروز چندان پذیرفتنی نیست؛ شما با این تناقض چگونه کنار آمدید؟» وی گفت: «ما چون این متن را به نمایش در میآوریم آن را به زمان حال تبدیل میکنیم. قرار نیست یک اثر تاریخی را عینا روی صحنه کار کنیم و به دنبال واقعگرایی باشیم. ما در تئاتر دنبال مستندسازی تاریخی هم نیستیم، و حماسه را موبهمو به تئاتر تبدیل نمیکنیم. ما از حماسه استفاده میکنیم و آن را امروزی میکنیم ولی نه با منطق واقعگرایی، بلکه بهصورتی قراردادی و تماشاگر این قرارداد را میپذیرد که غیرممکن، ممکن است».
وی افزود: «اصولا استفاده از اسطورهها دو وجه دارد. یکی اینکه «خوشتر آن باشد که سر دلبران، گفته آید در حدیث دیگران»... و این همان کاری است که در فرانسۀ تحت اشغال آلمان، خیلی از نویسندههای آنجا مثل ژان پل سارتر، آنوی و دیگران کردند. یعنی نمایشهای باستانی را امروزی کردند و به صحنه بردند؛ چون خفقان شدید بود».
این استاد دانشگاه و کارگردان تئاتر استفادۀ دیگر را شاعرانگی هنر دانست و خاطرنشان کرد: «میشود با اسطورهها دنیایی مطلب منتقل کرد».
ارتباط گیلگمش با حوزۀ تمدنی جیرفت
آقاعباسی در ادامه به ارتباط محل پیدایش این اسطوره با سرزمین ایران هم اشاره کرد و افزود: «در مورد این حماسه یک فرضیه این است آنجا که در گیلگمش به آبهای مرگ اشاره میشود، به این سو نظر دارند و ما از طرف جیرفت و آن حدود با آنجا مربوط بودهایم. شواهدی هم هست؛ مثلا اشیایی که در جیرفت پیدا شده است، نمونههایش در بینالنهرین هم بوده؛ بعد شما دیدید که معدنش اینجا است و اینها نشان میدهد که با هم ارتباط داشتهاند. حالا وقتی (در این حماسه) میخوانیم «آبهای دوردست» یا «آبهای مرگ»، یا «به طرف خورشید و شرق میرویم»، احتمالا این بخشهای قدیمی سرزمین ما هم با آنها پیوستگی داشته است. حالا اینکه تمدن ارته بوده یا نه، نمیدانیم؛ اما وقتی نمونههایی از نقشهای موجود در جیرفت را میبینیم خیلی به نقشهایی که در گیلگمش توصیف میشود شباهت دارند، و اینها همه نشان میدهد که با هم ارتباط داشتهاند. و بعد از اینهاست که هخامنشیان و غیره پیدا میشوند. در واقع نمیشود فکر کرد که ما خیلی از آنها جدا بودهایم».
استاد آقاعباسی بیان کرد: «شگفتانگیز است، مردمی در پنج هزار سال پیش زندگی میکردهاند که چنین شاهکاری داشتهاند که خیلی هم امروزی است و وقتی آن را میخوانید دقیقا با شما ارتباط برقرار میکند و این خیلی مهم است».
نویسنده و کارگردان رازهای گیلگمش دربارۀ سابقۀ کار تئاتری بر روی این حماسه گفت: «بهصورت نمایش فکر میکنم دکتر صادقی در تهران بر روی گیلگمش کار کرده است که البته من آن را ندیدهام و نخواندهام».
تئاتر کار طاقتفرسا و سختی است
آقاعباسی با اشاره به اینکه حدود یک سال برای آماده کردن این اثر با گروهش کار کرده است خاطرنشان کرد: «قرار است کمتر از ۲۰ شب اجرا داشته باشیم».
وی ادامه داد: «در این کار چالش زیادی نداشتیم. من همیشه با تلفیقی از افراد باتجربه و کمتجربه کار میکنم. در گیلگمش هم همین کار را کردم».
وی در عینحال دربارۀ مشکلات کار تئاتر این را هم اضافه کرد: «تئاتر کار طاقتفرسا و سختی است و ما متکی به مردم هستیم. در فکر پول در آوردن و دنبال جایی برای حمایت نبودهایم و از جایی هم به ما کمک نشده است».
آقاعباسی تصریح کرد: «من هیچوقت به طرف جایی نرفتم که درخواست کنم بیایید به ما کمک بکنید. در این کار هم تا حالا چنین تقاضایی نکردهایم. اما اگر جاهایی به وظیفۀ خودشان عمل کنند، مخالفتی هم نداریم».
نویسنده و کارگردان رازهای گیلگمش در مورد شیوۀ کارش در تئاتر گفت: «من یک شیوۀ کار مخصوص خودم دارم. چون ما با تئاتر آشنا هستیم و نمایش ایرانی را هم میشناسیم، همیشه این دو را تلفیق کردم».
وی ادامه داد: «چند سال پیش که کتاب یوجینیو باربا را ترجمه میکردم دیدم ایشان هم همین را نوشته که ما با استفاده از تئاتر اروپایی و تئاتر آسیایی، که منظورش چین و ژاپن است. به نمایشی رسیدهایم به نام نمایش اوراسیایی ـ که نمونهاش را هم آورده بودند در تهران و من هم دیدم. باربا میگوید ما نه اروپایی هستیم نه آسیایی و در عینحال هر دو هستیم. یعنی تلفیقی از فنون نمایشهای غربی و شرقی».
آقاعباسی خاطرنشان کرد: «ما اما یک قدم هم جلوتر رفتیم، کارمان تلفیقی از نمایشهای ایرانی و تئاتر است که مثلا شخصیت، در عین روایت بازی هم میکند یا بر عکس».
تئاتر اروپایی و نمایش ایرانی
این نویسنده و پژوهشگر تئاتر در مورد تفاوت تئاتر اروپایی با نمایش ایرانی توضیح داد: «تفاوتش همان تفاوت تئاتر و نمایش است. تئاتر برخلاف نمایش، رسمی و قراردادی است. تئاتر اروپایی که حدود ۲۶۰۰ سال پیش در یونان شکل گرفت، سبکهای مختلفی دارد. و آدمهایی مثل استانیسلاوسکی یا برشت یا دیگران. ما در گذشته چیزی مثل تئاتر اروپایی نداشتیم، در عوض ما نمایش داشتیم. همان نمایشی که بعد از چند هزار سال به شکل تعزیه به ما رسیده است. یا نمایشهای روحوضی و عروسکی و خیمه شببازی و ... اینها نمونههایی است که از قدیم به ما رسیده است».
وی افزود: «از من امسال کتابی منتشر شده به نام «فنون نمایشهای ایرانی» در این کتاب سعی کردهام فنون را استخراج بکنم».
آقاعباسی با اشاره به نقش مهم بهرام بیضایی در معرفی نمایش ایرانی بیان کرد: «در حقیقت پیشکسوت ما در این کار، آقای بیضایی هستند. ایشان پیشتر هم نمایش در ایران را نوشتهاند. امیدوارم که بتوانیم نمایش ایرانی را به دنیا معرفی کنیم. چون نمایش ایرانی تقریبا مهجور است و نمایشهای چین و ژاپن تقریبا شناخته شده هستند. نمایش ایرانی را کمتر کسانی کار کردهاند».
استفاده از موسیقی زنده در تئاتر
کارگردان و بازیگر رازهای گیلگمش استفاده از موسیقی زنده در کارهایش را نیز یکی از ویژگیهای آثارش برشمرد و تاکید کرد: «بارها در کارهایم از موسیقی زنده بهره بردهام. مثلا در «سیبی در دست، رویایی در سر»، که نزدیک به بیست سال پیش کار شد از موسیقی زنده استفاده کردم. در نمایشهای دیگری ازجمله، «میرزا رضا» هم بهره بردهام».
وی افزود: «دنیای امروز دنیایی پر شتاب شده است و اجرای حدود صد دقیقه تئاتر واقعا کار سختی است و موسیقی کمک میکند. از طرفی این جزو فنون کار هم هست. مثلا تعزیه با موسیقی زنده همراه است. ما از همان فنون داریم استفاده میکنیم».
وی ادامه داد: «در هر حال استفاده از موسیقی با منطق نمایش ایرانی جور است و این موسیقی در دل کار اجرا میشود. این موسیقیها از چند هزار سال پیش در آیینهای مختلف بوده است».
تئاتر در دورۀ پرشتاب امروز
این کارگردان و بازیگر پیشکسوت تئاتر که بیش از نیم قرن با هنر تئاتر همراه بوده است با اشاره به شرایط و نیاز امروز جامعۀ کنونی گفت: «در دورۀ پرشتابی زندگی میکنیم. خیلی سخت است تماشاگر را به سالن بیاوریم و متمرکز کنیم. از همین رو در تمام جهان وجه سرگرمی فربهتر شده است. اما من معتقدم باید به کارهایی بپردازیم که در آنها تفکر دست برتر را دارند، و این مهم است. تئاتر هنوز تنها جایی است که انسانها میتوانند در آن، به قول آلبر کامو، احساس خوشبختی کنند و این شادی از اندیشه میآید.».
وی اضافه کرد: «امیدوارم دوستان من که تئاتر کار میکنند، که بسیاریشان هم رعایت میکنند، به بزرگان تئاتر جهان تاسی کرده و مردم را به شادیِ تمرکز وخلاقیت و اندیشهورزی برسانند».
وی افزود: «ما در این دنیای اطلاعات تنها پادزهری که داریم تئاتر است. تئاتر میتواند تمرکز بیافریند و میتواند دنیایی جدید خلق کند. از طریق تئاتر هم میتوانیم تجربهها و هم حرفها، تصویرها و زندگی را منتقل کنیم».
نظر خود را بنویسید