گروه فرهنگوهنر: مراسم هفدهمین دورۀ جایزۀ افضلیپور که دیروز سهشنبه برگزار شد، به دلیل کثرت برنامهها قدری طولانی شده بود که نوبت به سخنرانی سیدعلی میرافضلی شاعر و پژوهشگر و برگزیدۀ جایزۀ هنری و ادبی صبا رسید.
وی به دلیل اینکه جمعیت حاضر احتمالا خسته است، موقع سخنرانی از قرائت متنی که در ستایش از نقش مهندس افضلیپور و بانو فاخره صفا در تاسیس دانشگاه نوشته بود، صرفنظر کرد. اما پس از مراسم، این یادداشت ارزشمند را جهت انتشار با مهر و لطف در اختیار پایگاه خبری فردایکرمان و هفتهنامه استقامت گذاشت.
در ادامه این یادداشت را میخوانید:
اگر از مجموعه رباعیات اوحدالدین کرمانی بگذریم، اولین دیوان یک شاعر کرمانی که به دست ما رسیده، کلیات اشعار خواجوی کرمانی با حدود سیهزار بیت شعر در همۀ قالبهای رایج شعری اعم از قصیده، غزل، مثنوی، رباعی، قطعه، ترکیب و ترجیع و مسمّط است. یعنی ما اگر همۀ سرمایۀ موجود شعر اقلیم پهناور کرمان را از اواخر قرن ششم تا اواسط قرن هشتم هجری حساب کنیم، از لحاظ حجم و اهمیت، به اندازۀ یکی از دو دیوان خواجو یا حتی یکی از مثنویات او نخواهد بود.
اوحدکرمانی، گویندۀ برخی از رباعیات مهم تاریخ شعر عرفانی است. اما مجموعه رباعیاتی که به نام او تدوین شده، گردآوردۀ مریدان اوست و تعداد زیادی از آنها، سرودۀ شاعران دیگر است و رباعی سرگردان به شمار میآید. مهمتر از همه این است که اوحد، در نوجوانی کرمان را ترک کرد و بالندگی و بلندآوازگی او در بغداد و آناتولی بود و کرمان، نقش زیادی در پرورش او نداشت و مکتب عرفانی او نیز با تأخیر به کرمان رسید و آن حرکتی که در آناتولی به وجود آورد، در زادگاه خودش اتفاق نیفتاد.
از شاعران قرن هفتم از قبیل: طیّان بمی، شرفالدین مقبل، حسن شهرویه و افضلالدین کرمانی، چیزی جز ابیات پراکنده به دست ما نرسیده است. همۀ اینها، شاعرانی قویدست و پُرمایه بودند، ولی دیوانی از آنها باقی نمانده است و جریانی پدید نیاوردند.
ظهور خواجو در شعر اقلیم کرمان، علاوه بر آنکه محصول نبوغ فردی و تربیت خانوادگیاش بوده، به گمان من، علّت ویژهای داشته که باید آن را وجود نهادهای قدرتمند فرهنگی و آموزشی دانست. همزمان با خواجو، ما دیوان عماد فقیه کرمانی و میر کرمانی را داریم که چیزی کم از اشعار خواجو ندارند و نشان میدهد که ظهور خواجو، اتفاقی و تکافتاده و بدون پیشزمینه نبوده است.
بی آنکه بخواهم در اهمیت قراختائیان در تاریخ کرمان اغراق کنم، اعتقاد دارم که ایشان، به ویژه قُتلُغ تَرکان، به اهمیت و ضرورت ایجاد بنیانهای فرهنگی و آموزشی برای پرورش افراد نخبه وقوف کامل داشتند و ضعف اقلیم کرمان را در این زمینه دریافته بودند. وگرنه دلیلی نداشت که از سراسر سرزمین پهناور ایران، با مواعید بسیار، بزرگانی را در حوزۀ عرفان و علم و ادبیات به کرمان دعوت کنند، مدرسه و مسجد و بیمارستان و خانقاه بسازند و زمینۀ استفادۀ اهالی کرمان را از دانش و معرفت ایشان فراهم آورند.
ناصرالدین منشی کرمانی، در کتاب خود نام و نشان و جایگاه برخی از ایشان را برشمرده است؛ کسانی همچون شیخ حسن بلغاری، شیخ برهانالدین باخرزی، تاجالشریعه و برهانالشریعۀ بخارایی، شهابالدین تورانپشتی، حافظالدین نسفی، تاجالدین و شهابالدین سدیدی زوزنی، بهاءالدین برهانشاه، شیخ عزالدین کیشی، رکنالدین و رفیعالدین ابهری. بدین فهرست باید نام شاعران و نویسندگانی مثل مجدالدین همگر، امامی هروی، فخری اصفهانی، ذوالفقار شروانی و نورالدین محمد زنگی بخارایی را افزود.
حضور این جماعت در کرمان، و رونق گرفتن مراکز علمی و محافل فرهنگی، نسلی از شاعران، دبیران و دیوانیان، دانشمندان و طبیبان و خانقاهیان را در کرمان پدید آورد که تا چند قرن استمرار یافت. خواجوی کرمانی، گل سرسبد این نهادسازی بوده است.
کاری که مهندس علیرضا افضلیپور و خانم فاخرۀ صبا نیمقرن پیش در کرمان آغاز نهادند، ایجاد نهاد آموزش و تولید علم و پرورش نسلهایی از دانشوران در کرمان بوده است و برکات و اثرات آن همچنان ادامه دارد. تفاوت کار ایشان با قراختائیان در این است که قراختائیان از خراج کرمان و جیب مردم خرج میکردند و خرج این زوج، از سرمایۀ خویش بود.
بر روان این دو نیکوکار دوراندیش درود میفرستم و افتخار میکنم از مرکزی که ایشان بنیان نهادهاند، جایزه میگیرم.
ثواب روزه و حجّ قبول آنکس بُرد
که خاک میکدۀ عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشۀ خرابات است
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد!
نظر خود را بنویسید