رحیم بنیاسد آزاد
«فاطمه هجینینژاد» دانشجوی مقطع کارشناسی رشتۀ بازیگری و کارگردانی است و از جوانهای تئاتر کرمان که اخیرا نمایش «سرخی آنتیگونه» را بهعنوان بازیگر به پایان رساند و در نمایش «حمل» به کارگردانی «سجاد عارفی» نویسنده و بازیگر است و اکنون هم در خانه هنر روی صحنه است.
او سال گذشته تئاتر «سایکوسیس» به کارگردانی «علیرضا محسنبیگی» را کار کرده و نمایشهای «چه کسی امیر را کشت» و «درسهایی برای عروس بیتجربه» را در کارنامهاش دارد.
کارگردانی و نویسندگی فیلم کوتاه «گورکن» هم ازجمله کارهای اوست. با هجینینژاد دربارۀ فعالیتهایش در تئاتر کرمان گفتوگو کردم.
او که شیفتۀ تئاتر است و آن را برای خود مثل یک نیاز میداند، از بازیگری، نویسندگی و رشتۀ تئاتر کرمان برایم صحبت کرد.
ورودم به تئاتر با دشواری توام بود
ابتدای صحبت از ورودش به تئاتر پرسیدم؛ گفت: «از کودکی مادرم مرا به دیدن تئاتر میبرد، فیلم و انیمیشن زیاد میدیدم و به هر کدام از کاراکترها علاقهمند میشدم، سعی میکردم در بازیهایم آن کاراکتر را بازسازی کنم و از دوران نوجوانی به دنبال کلاسی برای آموزش بازیگری میگشتم، اما در شهرستان بردسیر به جز چند ورکشاپ چند روزه چیزی نیافتم. در آن سالها، در بردسیر تئاتری اجرا نمیشد، به دنبال جایی برای تمرین تئاتر بودم، چند ماهی هم با دوستانم که علاقهمند بودند به تمرینهای بدن و بیان پرداختیم، و سعی میکردم با اجراهای مدرسهای این خلاء را برطرف کنم
بعدها که به دوران دبیرستان رسیدم، تصمیم گرفتم در رشتۀ نمایش در دبیرستان تحصیل کنم، اما این رشته در شهرستان وجود نداشت و به ناچار به تحصیل در رشتۀ ریاضی مشغول شدم. در سالهای دبیرستان، سختترین دوران تحصیلیام را گذراندم، زیرا همزمان سخت مشغول خواندن دروس بازیگری و ریاضیات برای کنکور بودم؛ تا اینکه رشتۀ بازیگری و کارگردانی دانشگاه شهید باهنر کرمان قبول شدم.
دروس بازیگری و کارگردانی را بهطور آکادمیک آموختم. پس از ورود، با گروههای تئاتری آشنا و مشغول به کار شدم و با ورودم به دانشگاه همهچیز دچار تغییر شد».
او ادامه داد: «در دانشگاه با حضور اساتیدی همچون «یدلله آقاعباسی»، «نصرلله قادری»، «بابک دقیقی»، «مازیار رفعتی» و «مازیار رشیدصالحی» دروس آکادمیک بازیگری و کارگردانی را آموختم. همچنین این اساتید در بیرون از فضای دانشگاه مشغول به کار بودند و آشنایی ما دانشجویان با این اساتید در واقع همان آشنایی با گروههای فعال بود».
هجینینژاد افزود: «از همان بدو ورود به دانشگاه میخواستم دانشجویی فعال باشم، وارد انجمن علمی بازیگری و کارگردانی دانشگاه شدم و دو سال است که دبیر انجمن هستم. میخواستم دانشجو بودن را یاد بگیرم، دائم در حال تکاپو بودم، برگزاری کارگاهها، آوردن استاد پروازی، جلسات نمایشنامهخوانی و … را دنبال کردم. دانشجویی برای این است که باور کنیم میتوانیم جور دیگری بیندیشیم، جور دیگری زیست کنیم و متفاوت باشیم. دانشجو بودن یعنی شیوهای از بودن و شدن انسانی و اخلاقی را آموختن و درونی کردن».
این بازیگر تئاتر دربارۀ ورودش به بازیگری گفت: «دوران دانشجویی و آموختن بازیگری و کارگردانی بهصورت تئوریک و عملی، این جسارت را به من داد که دست به عمل بزنم، آثاری را خلق کنم و پس از آن وارد حوزۀ بازیگری شوم. دوستان باتجربهتر و اساتیدم لطف کردند و پیشنهاد همکاری دادند و سپس ورود بنده بهطور حرفهای در تئاتر کرمان آغاز شد».
هجینینژاد دربارۀ اولین کارش گفت: «اولین تجربهام دستیار کارگردانی بود که بهواسطۀ آشناییام با آقای هجینی به من اجازه داده شد در کنار گروهشان با ایشان همکاری کنم، اما اولین تجربهام در کارگردانی و بازیگری کاری به نام «عروس بیتجربه بود» که از داخل کارهای کلاسیام با مشاورهها و تشویق استاد بابک دقیقی، شکل گرفت که اگر ایشان نبودند این کار آمادۀ اجرا نمیشد».
این بازیگر جوان با اشاره به سختی اولین تجربهاش بیان کرد: «در ابتدا اولین تجربهها سخت و استرسزا بود. گرفتن مجوزهای تمرین، گرفتن سالن و آماده کردن دکورها همگی به تنهایی بر عهدۀ گروه کارگردانی بود که دست تنها هم بودیم، اما پای گذاشتن بر روی صحنه بهترین حسی بود که در زندگی تجربه کردم. هیجان، استرس و لذت؛ همۀ اینها برایم پر از خاطرات خوب، لحظات سخت، درسها و تجربههایی بود».
او دربارۀ دلیل علاقهمندیاش به تئاتر گفت: «میتوانم با تئاتر زیست بهتری داشته باشم، تئاتر از من انسان بهتری میسازد و من را به خودشناسی میرساند. با تئاتر دائما سعی میکنم ورژن بهتری از خودم باشم».
هجینینژاد دربارۀ انتخاب بازیگری گفت: «این خلق کردن و این کشف و شهود، که بتوانی کاراکتری را بسازی که در تو وجود دارد و تو آن را بیدار میکنی و مانند او زندگی میکنی و از او درس میگیری، از بایدها و نبایدهای زندگیاش میگویی برایم جذاب است».
او دربارۀ نویسندگی نمایشنامۀ «حمل» که هماکنون روی صحنه است گفت: «از دوران نوجوانی دستی به قلم دارم و در حد و توان خودم شعر و داستان کوتاه مینویسم. پدر و مادر عزیزم هم بسیار تشویقم میکردند، در دانشگاه استاد «فارس باقری» که از تهران به دانشگاه باهنر میآمدند، یک تمرین نوشتن به ما دادند که باید چند دیالوگ را به شیوهای خلاقانه مینوشتیم، پس از این تمرین، ایشان وقتی دیالوگهایی را که نوشته بودم خواند، توصیه کرد تا نوشتن متنهای نمایشی را بهطور جدی دنبال کنم. از آن پس تصمیم گرفتم ایدههایی که در سر داشتم را به متن تبدیل کرده و سپس شروع به نوشتن نمایشنامه کردم. حالا هم در حال نوشتن چهارمین متن نمایشیام هستم».
چالشها و مشکلات تئاتر کرمان
وقتی از چالشها و مشکلات تئاتر در کرمان پرسیدم گفت: «مشکلات و چالشهای بازیگری نداشتن درآمد است، این کار را بهخاطر عشق و علاقۀ زیاد و حس عمیقی که به من میدهد، انجام میدهم.
من ۸ الی ۹ ساعت از روزم را مشغول تمرین تئاتر هستم، اگر این میزان کار کردن را در جایی دیگر و در عرصهای دیگر داشتم حتما مبلغی ناچیز بابتش دریافت میکردم، ولی حالا حتی پول اسنپی هم که مرا به تمرین میبرد را نمیتوان از تئاتر توقع داشت. ماهها زحمت و تلاش شبانهروزی چیزی جز همان لذت روی صحنه بودن و لذت کار کردن ندارد، برای ما هم عادت شده است. لذتجو شدهایم، و به همین لذت اکتفا میکنیم».
هجینینژاد دربارۀ هدف و چشماندازش در تئاتر گفت: «میخواهم تئاتر سبک زندگیام شود. برای تئاتر یک زیست بهتر داشته باشم، انسانیت داشته باشم، انسانی سالمتر و مفیدتر باشم. میخواهم در تئاتر بمانم که تئاتر از من آدم بهتری بسازد، نه اینکه صرفا فقط بخواهم کار کنم و کار کنم!».
از او که نقشهای متفاوتی در تئاتر بازی کرده و از مسیر بازیگری شیوۀ انتخاب نقش را هم پرسیدم. او با اشاره به اینکه بازیگری برایش مسئله بسیار جالبیست گفت: «دغدغهام در بازیگری این است که بتوانم نقشهای مختلفی بازی کنم، و این مسئله برایم چالش برانگیز است. هنگامی که شروع به کار کردم یک بازیگر غریزی بودم و براساس استعداد و توانایی که داشتم سعی در ساختن کاراکتر میکردم، بعدها به حافظۀ عاطفیام تکیه کردم که چندان برایم لذتبخش نبود، اما رفتهرفته با متدهای متفاوتی آشنا شدم و این لذت ساختن نقشها و کاراکترها با فرمولهای متفاوت برایم بیشتر و بیشتر میشد».
هجینی نژاد ادامه داد: «در کار «سرخی آنتیگونه» به پیشنهاد آقای رشیدصالحی از متد «سمفورد مایزنر» و با تلفیقی از نظریات «برشت» شروع به ساختن کاراکتر کردم. رفتهرفته کاراکتر به عمق جانم نشست و با من همراه شد، چنانکه هرچه اجرا پیشتر میرفت، بیشتر میزان حضورم را به عنوان آنتیگونه در صحنه احساس میکردم».
او دربارۀ نمایش حمل که نویسنده و بازیگر آن است نیز گفت: «بازیگری نقشی که خودم نوشتهام قطعا کار آسانتری است، زیرا نیازی به تحلیل و کندوکاو در نقش نداری! همۀ نقش را با همۀ تحلیلها و خصایصی که دارد میشناسی و بر آن آگاه هستی».
این بازیگر جوان، دربارۀ فضای تئاتر کرمان بیان کرد: «به عنوان یک دانشجوی تئاتر فضای تئاتر کرمان را پویا و درخشان میبینم و آرزو دارم رفتهرفته کیفیت آثار بهتر و بهتر شود. و این فضای فعال و پویا را مدیون دانشگاه شهید باهنر هستیم، زیراکه دانشجویان بازیگری این فضا را فعالتر کردهاند و حضورشان بسیار مفید است. آنها با حضورشان در کارها به کمبود امکانات کرمان در عرصۀ بازیگری کمک کردهاند».
هجینینژاد که دانشجوی تئاتر است دربارۀ این رشته در کرمان گفت: «رشته تئاتر در کرمان میتواند بهتر باشد. ما لایق این هستیم که علاوه بر همان چند نفر استاد خوبی که داریم، از اساتید بزرگ کشورمان نیز بهره ببریم، ولی اساتید خوب کمی در دانشگاه باهنر وجود دارد و ما گاها مجبوریم اکثر واحدها را با یک استاد بگذرانیم. دیگر اینکه ما احتیاج داریم که پلاتوی تجهیز شده برای تمرین تئاتر داشته باشیم؛ یک سالن اجرا با تمام تجهیزات صدا و نور لازم داریم که بتوانیم در دانشگاه یک تئاتر کامل به اجرا در بیاوریم».
نظر خود را بنویسید