رحیم بنیاسد آزاد
«محمد مهدی علومی» دکتر دامپزشک است و در دانشگاه شهید باهنر کرمان فعالیت دارد اما او در یک سال گذشته که به دلایلی از دانشگاه دور بوده جنبه دیگری از خود را رو کرده و با نمایشگاه پیچ در پیچ، آثاری با مفتول در قالب فرم دودل آرت در گالری ارغوان ذوق هنری خود را به نمایش گذاشته، تا من که او را سالهاست میشناسم و میدانستم که اهل ادبیات و هنر و پای ثابت این برنامهها است بیشتر از قبل بدانم و باور کنم که همه آن کنکاشهای دانستن و خواندن در هر کار و رستهای که باشی روزی خود را نشان میدهد و علومی، نمونه بارزش برای من است. با او در حاشیة نمایشگاه گفتوگو کردم تا او از این نمایشگاه بیشتر برایم بگوید.
جناب علومی از نمایشگاه پیچ درپیچ و روند شکلگیری این نمایشگاه بگویید ؟
نمایشگاه پیچ در پیچ حاصل حدود یک سال گذشته است که امکان حضور در دانشگاه را نداشتم و فراغت بال بیشتری برای آزمودن تجربیات جدید داشتم که یکی از آنها آثار مفتولی نمایشگاه پیچ در پیچ بود. من سالها پیش در دوران دانشجویی به طور جدی طراحی و نقاشی را دنبال میکردم و به همین دلیل کم و بیش با فرم و ترکیببندی آشنا بودم. اما سالها بود که کار هنری جدیای را دنبال نکرده بودم. شکلهای انتزاعی که با عنوان هنر دودِل (Doolde art) معروفند را گاه روی کاغذ با مداد یا خودکار ترسیم میکردم. از آنجایی که این ترسیمها در واقع خطوط پر پیچ وخمی بودند که در کنار هم قرار میگرفتند، ایدة مفتول به عنوان یک خط صاف که قابلیت تبدیل شدن به اشکال پیچ در پیچ را داشت در ذهنم شکل گرفت و به تدریج تبدیل به نمایشگاهی شد که ملاحظه فرمودید.
از Doolde art بیشتر بگویید اینکه چرا این نوع تصویرسازی را انتخاب کردید؟
Doodle art شکلی از بیان هنری شامل خطوطی است که اغلب بدون هدف خاصی ترسیم میگردد و هنرمند در بیشتر موارد نسبت به نتیجة نهایی کار ایدة مشخصی ندارد و به تدریج و با پیشرفت کار فرمها نمایان میشوند. این خطوط در نهایت میتوانند در قالب الگوهای آبستره یا تصاویر و اشکال خاصی ارائه گردند. اغلب آدمها تجربة کار دودِل را به صورت ناخودآگاه دارند. زمانی که با تلفن یا گوشی همراه خود صحبت و روی کاغذ ناخودآگاه خطوط یا منحنیهایی را ترسیم میکنید، یا گاهی که در تنهایی به موضوعی فکر میکنید اما دستتان مشغول خط خطی کردن هست در واقع دارید دودِل خلق میکنید. کافیست کمی با دقت در آن خط خطیها نگاه کنید و شکلها و فرمها را در آنها بیابید، آنها را تقویت کنید و گاه چاشنی رنگ را به آنها اضافه کنید: این دودِل است! احساس میکنم این نوع تصویرسازی بخصوص شکل آزاد و آبسترة آن، نوعی برون ریزی ذهنی و روانی است و به من آرامش عمیقی میدهد.
عنوان بعضی کارهای نمایشگاه «پیچشهای ذهن» است که انگار نوعی اتودهایی است که از ذهن آفرینندة اثر و در اینجا شما که میدانم اهل ادبیات و هنر هستید به وجود آمده؛ از این کارها و خلق آنها و حس خودتان بگویید؟
مجموعه "پیچشهای ذهن" شامل دوازده کار آبستره با مفتول ضخیم است که آفرینش آن در شرایط خاص ذهنی و روحی من انجام شده است. شاید بتوانم بگویم این مجموعه حاصل پرتلاطمترین مقطع ذهنی و روحی من در یک سال گذشته است. فرمهای «پیچشهای ذهن» تداعی کنندة ذهنی اندیشناک، پرهیاهو و گاه خشمگین است که در قالب پیچ و خمهای مفتول به بیان درآمده است. انتخاب مفتول ضخیم برای خلق این مجموعه که خم کردن آن با دم باریکهای معمولی (ابزار اصلی من برای خلق آثار) چندان آسان نیست، و لاجرم دست به دامان انبردست شدم، به نظرم ریشه در همان تلاطم ذهن داشت. لازم است یادآوری کنم که این مجموعه در ابتدا به شکل یک تکه با حجم بزرگی از مفتول و طبعا صرف انرژی فیزیکی زیادی ساخته شد و بعد بریده و به صورت تابلوهای انفرادی درآمد. از این رو شاید این مجموعه حسیترین آثار این نمایشگاه باشد.
شما بعضی از کارها را با شعر یا متنی به عنوان کپشن همراه کردید از همراهی اینها با اثر بگویید و این تناسب از کجا آمد؟
در عمدة موارد بدون هرگونه ایدة خاصی در ذهن، کار با مفتول را آغاز میکنم. پس از کمی پیشرفت در کار فرمها آشکار میشوند و ایدة یک تصویر کلیتر به ذهن میرسد. اما همان تصویر هم ممکن است به تدریج در روند خم کردنها تغییر کند و به تصویری دیگر بدل شود. به دلیل ماهیت فنری مفتولها هرچه کار پیشتر میرود در هم پیچیدنِ قطعاتِ کار شده و امتداد مفتول بیشتر و کنترل بر کار دشوارتر میشود. به همین دلیل معمولا تا کار کاملا به پایان نرسیده و بر زمینة خود چسبانده نشده است، چهرة نهایی آن آشکار نمیشود. اغلب پس از پایان کار، و دیدن کلیت اثر، نامی برای آن به ذهنم متبادر میگشت و به فراخور آن متنی- گاه از خودم و گاه از بزرگان ادب پارسی یا متون اسطورهای- به آن اضافه میکردم. تصور میکنم یادداشتهای کنار آثار در برقراری ارتباط عمیقتر مخاطب با اثر مؤثر بود.
شما از نماد زندگی برای عنوان نمایشگاه نام بردید، این همخوانی با زندگی و نماد زندگی بودن از چه جنبه است و چگونه به این مفهوم رسیدید؟
همینطور است. کار مفتول به شیوهای که من انجام دادهام را بسیار شبیه به زندگی میدانم. اجازه بدهید همان پاراگراف استیتمنت را اینجا نقل کنم: "پیچ در پیچ" نماد زندگی است: از نقطهای آغاز میکنی و گاه بدون هرگونه ایدهای و به تدریج، فرمها و شکلها پدید میآیند. گاه دوست داری مسیر را تغییر دهی، خمها را باز کنی و مسیرهای جدیدی را بیافرینی. گاه آنچه حاصل میشود با آنچه در ابتدا در ذهن داشتی- اگر داشتی- کاملاً متفاوت است. در Wire Doodle- نامی که خودم بر این بیان هنری گذاشتهام- باید در لحظه زندگی کنی و از لحظههای آفرینشات لذت ببری. تو نمیدانی پایان کار چگونه خواهد شد و این خود "زندگی" است." ویژگی برجسته wire doodle همین ندانستن پایان کار است، توقفهایی که میکنی تا ادامة مسیر را بیابی، گاه مسیر را کاملا تغییر میدهی و همة تلاشات این است که پایان کار- هرچند نمیدانی چگونه خواهد بود- زیبا باشد. درست مثل زندگی.
به وجود آمدن نگاه و ذوق هنری در شما که کارتان در این حوزه نیست از کجا میآید و زیست شما چگونه است که شما را با همه دغدغههای کاری به نمایشگاه گذاشتن و خلق اثر هنری رسانده؟
من همواره تلاش کردهام که زندگیام تک بعدی نباشد و این را همواره به دانشجویانم هم پیشنهاد کردهام. هرچند رشته تخصصی من جراحی دامپزشکی است، اما همیشه مطالعه آزاد داشتهام و به هنر علاقهمند بودهام. تصور میکنم با پرداختن به هر کار خلاقانهای، توانایی افراد برای شکوفایی در کار اصلیشان هم بیشتر خواهد شد. یکی از مشغولیتهای بسیار ارزشمندی که در یک سال گذشته به طور جدی دنبال کردم، شاهنامهخوانی بود. به همة هنرمندان عزیز پیشنهاد میکنم از این منبع لایزال خلاقیت، خیال و تصویر سازی حیرت انگیز غافل نباشند. شاهنامه میتواند قرنها و قرنها الهام بخش همه هنرمندان ما باشد.
درکارهایتان انگار نوعی رهایی و رها شدگی است و خود را برای خلق اثری رها کردهای و این شما را جلو برده اینگونه است؟ و اگر بله سمت و سوی این رهایی از چه چیزهایی منشأ گرفته است؟
دقیقاً همینطور است؛ عمدة آثار با همین رها شدگی که اشاره فرمودید خلق شدهاند، هرچند نهایتاً ممکن است در ترکیب با اجزای دیگر، تصاویری مانند چهرهها خلق شده باشند. همانطور که اشاره کردم آغاز این سبک کار در زمانی بود که ذهنی بسیار پرهیاهو داشتم و خلق این آثار با تداعی آزاد، در سامان دهی ذهن و آرامشم بسیار مؤثر بود. در زمانهای زندگی میکنیم که کسب آرامش روانی چندان آسان نیست به همین دلیل پرداختن به هر نوع آفرینشی می تواند در آرامش ذهنی و روانی ما مؤثر باشد. گاه چند دقیقه ور رفتن به خمیر بازی بچهها و تلاش برای ساختن چیزی با آن میتواند خشم و هیاهوی ذهنی ما را فرونشاند. در پایان لازم می دانم از نقش حمایت گر خانوادهام بویژه همسرم در رسیدن به "پیچ در پیچ" قدردانی وِیژه داشته باشم.
نظر خود را بنویسید