گروه فرهنگوهنر: مراسم رونمایی از کتاب «بهارهای جامانده در تقویم»، گزینگویهها و گزینسرودههای کیومرث منشیزاده که به کوشش شهرام پارسامطلق و توسط نشر متنبرتر به بازار کتاب راه یافته است، عصر دوشنبه پنجم شهرویرماه در محل سالن باستانی پاریزی کتابخانه ملی کرمان با حضور جمعی از علاقمندان و به میزبانی موسسه فرهنگی، هنری باغ کاغذی برگزار شد.
شهرام پارسامطلق در این مراسم طی سخنانی با اشاره به ادبیات دوران دهههای ۴۰ تا۵۰ خورشیدی، گفت: «این سالها، دهههای طلایی ادبیات مدرن ماست، دهههای طلایی شعر با حضور نصرت رحمانی، شاملو، رویایی، منشیزاده، سهراب و ... . این دهه در واقع دهۀ غولهای شعر معاصر است و شاملوی بزرگ در جایی اشاره میکند «من آن غول زیبایم که در استوای شب ایستاده است / غریق زلالی همۀ آبهای جهان».
وی ادامه داد: «در چنین شرایطی یک جوان به نام کیومرث منشیزاده، از یک خانوادۀ متمول و زمیندار در جیرفت قدم به عرصه میگذارد، تحصیلاتش را در کرمان سپری کرده و بعد برای ادامۀ تحصیل به آمریکا رفته، در آنجا فیزیک اتمی و فلسفه ریاضی خوانده و بعد از مدتی به ایران برگشته و دوباره به فرانسه رفته است. پس از آن به دلیل بیماری پدرش و وابستگی که به پدر داشت مجددا به ایران باز میگردد و در دانشگاه تهران همزمان حقوق و فلسفه را با هم میخواند».
منشیزاده نماد روشنفکری ایران در دهۀ ۴۰
این پژوهشگر کرمانی یادآور شد: «منشیزاده یک آدم نابغه، بیبدیل، یگانه و منحصر بهفرد است که در چنین شرایطی شعر مینویسد، همزمان ریاضی و فیزیک میداند، به علوم پایه نگاهی دارد، به چند زبان مسلط است، با چند زبان آشناست و بهزودی در محافل ادبی پایتخت آن روزگار در حضور بزرگان شعر، که به نظر من خودش از بزرگان منحصر بهفرد ما است، حضور مییابد».
وی گفت: «در روزنامههای دهۀ ۴۰ به «شب شعر کیومرث منشیزاده» اشاره شده است، او در مراسم فروغ شرکت میکند و برای چهلم فروغ شعری میگوید که در مجلۀ فردوسی چاپ میشود: «وقتی که من نباشم میلیونها ستاره دنبالهدار نیست / بانگ خروس نیست / علف نیست / هیچ نیست».
پارسا مطلق با اشاره به اهمیت منشیزاده خاطرنشان کرد: «وی عضو اولین دورۀ کانون نویسندگان ایران و از بنیانگذاران سازمان انرژی اتمی ایران بود».
وی یکی از خصوصیات منشیزاده را بیاعتنایی به جهان و هستی بیان کرد و افزود: «منشیزاده به چند زبان مسلط بود، با شاملو و نصرت رحمانی همنشینی و مصاحبت و دوستی داشت و اهل کافهنشینیهای کافه نادری و فیروز دهۀ چهل و ۵۰ بود و شاید بتوان گفت منشیزاده علاوه بر شعر، نماد روشنفکری ایران در دهۀ ۴۰ است».
این روزنامهنگار کرمانی بیان کرد: «منشیزاده در شبهای شعر انستیتو گوته شعرخوانی میکند، در شبهای شعر خوشه احمد شاملو شعر میخواند و از اعضای اصلی آن است، در مهمانیهای سفارت آلمان جزو اولین افرادی بوده که دعوت میشده است، طنز شفاهی بسیار عجیبی داشته، در روزنامه کیهان یک ستون طنز به نام «از روبهرو با شلاق» مینوشت که برخی از این گزینگوییها از همان طنزها انتخاب شدهاند».
آثار منشیزاده سرریز یک جنون شاعرانه
وی در ادامه با اشاره به مناظرههای فلسفی که در دهۀ ۵۰ برگزار میشد، یادآور شد: «در این مناظرهها که با حضور دکتر فردید فیلسوف شهیر معاصر، آقای احسان نراقی جامعهشناس معروف و دکتر نصر رئیس دانشگاه صنعتی وقت برگزار میشد، منشیزاده نیز حضور داشت و دکتر فردید میگوید که به دلیل حضور منشیزاده در این مناظرهها شرکت کرده است».
پارسا مطلق خاطرنشان کرد: «شمس لنگرودی در تاریخ شفاهی ادبیات ایران در گفتوگو با کیهان باژند میگوید که من تحت تاثیر کیومرث منشیزاده شعرهای بیوزن مینوشتم، شعرهایش را خیلی دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم».
وی ادامه داد: «رویایی گفته است که منشیزاده نابغه است، شاملو و اخوان لنگرودی نیز از او نام میبرند و همچنین دیگر بزرگان ادبیات».
پارسا مطلق سپس اظهار کرد: «حال این سوال پیش میآید که کیومرث منشیزاده با این همه سابقه و با این استعداد غریب در فکر، فلسفه و شعر چرا آنطور که شایستۀ نامش است شناخته نشد و محدود به محافل روشنفکری و شعر ماند؟ یکی از دوستان اعتقاد داشت منشیزاده حیف شد و در حاشیه ماند، اما من معتقدم منشیزاده در حاشیه نماند، بلکه حاشیه را انتخاب کرد زیرا او به هیچ چیز اهمیت نمیداد».
وی یادآور شد: «در پایان همین کتاب (بهارهای جامانده در تقویم) یادداشتی از آقای سیدعبدالجواد موسوی به چاپ رسیده که میگوید من در زندگی به هیچچیز حسادت نکردم اما به حالِ این قلندر کرمانی رَشک میبرم که هیچچیز برای آن مهم نیست».
این شاعر و پژوهشگر کرمانی با اشاره به نوع نگاه منشیزاده به هستی و بیاعتنایی او به جهان افزود: «آثاری که از منشیزاده چاپ شده است عبارتند از «سفرنامۀ مرد مالیخولیایی رنگ پریده» که سال ۱۳۵۵ توسط انتشارات رز منتشر شد و قبل از انقلاب در محافل ادبی به شاعر بیکتاب معروف بود. بعد از انقلاب نیز در سال ۷۰ مجموعۀ «قرمزتر از سفید» به همت تعدادی از دوستان منشیزاده به چاپ رسید و چند گزینه شعر هم از او منتشر شده است».
وی تاکید کرد: «آثار منشیزاده سرریز یک نبوغ، یک جنون شاعرانه و فلسفی بیبدیل و بینظیر است».
منشیزاده حتی شبیه خودش هم نبود
پارسا مطلق در ادامه با اشاره به متفاوت بودن شعر، زندگی، طنز و زیستجهان کیومرث منشیزاده گفت: «او حتی شبیه خودش هم نبود. ما شاعری در تاریخ شعر مدرن فارسی نداریم که فیزیک و ریاضی بداند، همزمان در چند رشتۀ دانشگاهی در داخل و خارج از کشور درس خوانده باشد، به چند زبان تسلط داشته باشد، با چند زبان آشنا باشد و همۀ اینها را به شعر هم آورده باشد».
وی ادامه داد: «به باور من گفتمانهایی که منشیزاده در شعر رنگی و شعر ریاضی مطرح کرد بیشتر کشف زوایای پنهان انسان و جهان، از زاویۀ بدیلی بود که به جهان نگاه میکرد یعنی ما نمیتوانیم اینها را در یک چارچوب نظریۀ تئوریک تعریف کنیم و برای آنها مولفههایی تبیین کنیم».
این روزنامهنگار خاطرنشان کرد: «حرفهای منشیزادۀ در همۀ مصاحبههایی که انجام داده است در بسیاری از جاها، با هم متناقض است زیرا با آثار کیومرث منشیزاده با صغرا و کبرای فلسفی و یک چارچوب تئوریک و قابل تبیین نباید روبهرو شد؛ آثار کیومرث منشیزاده در واقع یک نگاه ذوقی متفاوت و از یک زاویۀ دید منحصر بهفرد به انسان و جهان است که معمولاً سورئال است و تفکر فلسفی آن بسیار غریب است، به همین دلیل من فکر نمیکنم با هیچ شاعر و نویسندۀ معاصری به اندازۀ منشیزاده گفتوگو شده باشد، زیرا حرفهایی میزد که همواره عجیب و غریب بود و تازگی داشت».
وی افزود: «منشیزاده دربارۀ شعر رنگی میگفت قبلاً فیلمها سیاه و سفید بود، عکسها هم همینطور و بعد رنگی شدند، چرا شعر رنگی نباشد؟».
پارسا مطلق توضیح داد: «وی در شعر سفرنامه، وقایع دنیا و زندگی را از دید یک آدم مالیخولیایی که ارزشهای انسان متعارف و معمولی جامعه برای آن مهم نیست بیان میکند. وقتی شعر سفرنامه را میخوانید متوجه میشوید منشیزاده به تمام حوزههای علوم انسانی تسلط دارد، تاریخ جهان و ایران را میشناسد و به همهچیز نگاه فلسفی دارد و تقریباً تمام تاریخ اروپا و تاریخ باستان ایران را در این شعر جای میدهد».
وی با بیان اینکه زبان شعر منشیزاده از دهۀ ۴۰ تاکنون همچنان مدرن است، اظهار کرد: «در شعر دهۀ ۴۰ یک عنصر روایت که به شدت هژمونی دارد غالب و مسلط است و کاملاً با شعر امروز تفاوت دارد اما شعر منشیزاده هنوز نو است:».
بنیانگذار طنز نوین مطبوعاتی
پارسا مطلق در ادامه با اشاره به طنز منشیزاده گفت: «به باور من منشیزاده با شکل طنزش، بنیانگذار طنز نوین فارسی است مخصوصا طنز مطبوعاتی. زیرا سویهها و مولفههای فلسفی، جامعهشناسی و شاعرانه را وارد طنز و نثر کرد که این ویژگی بعدا بر متاخرانش تاثیر گذاشت. در دهۀ ۷۰ که روزنامه جامعه با آقای شمسالواعظین منتشر میشود و یا روزنامههای نشاط، طوس و عصر آزادگان منتشر میشود و ابراهیم نبوی طنز مینویسد، همه (برگرفته) از طنزهایی است که منشیزاده در دهۀ ۴۰ و ۵۰ نوشته است و همه تحتتاثیر آن است».
وی ادامه داد: «طنزها و حتی نگاه فلسفی منشیزاده به انسان و جهان ذوقی است و زاویۀ دید منحصر بهفرد او اهمیت دارد. منشیزاده دارای حافظۀ قوی و اطلاعات وسیع در رشتههای مختلف بود».
این پژوهشگر کرمانی افزود: «منشیزاده همیشه فیالبداهه طنز میگفت و میخندید اما بهشدت آدم غمگینی بود و اعتقاد داشت شعر محصول دردها، رنجها، ناکامیها و ترسهای آدمی است».
وی با بیان اینکه اشعار و طنزهای منشیزاده چارچوب و تئوریک نداشت، یادآور شد: «بعضیها با یک نگاه منطقی به سراغ برخی طنزهای منشیزاده میروند در صورتی که نگاه او به شعر ذوقی بود».
پارسا مطلق بیان کرد: «در زندگی شخصی همیشه عاشق سعدی بود بهدلیل اندیشههای چپی که از گذشته داشت و اعتقاد داشت شعر سعدی انسانی است».
وی گفت: «منشیزاده دربارۀ هر چیزی یک شاهد و مثال از ادبیات کلاسیک داشت و در واقع دیگریِ غمگینی در او زندگی میکرد و خودش میگفت کسی که میخندد بیشترین گریهها را کرده است».
کتابی برای شناخت بیشتر منشیزاده
وی در پایان با اشاره به کتاب «بهارهای جامانده در تقویم» بیان کرد: «اواخر دهۀ ۷۰ که در دبیرستان بودم از طریق کتاب قرمزتر از سفید با منشیزاده آشنا شدم. آن زمان در اصفهان بودم اما به تهران رفتم و ایشان را دیدم. بعدها در کرمان چند مصاحبه با ایشان انجام دادم و سال ۱۳۹۵ یک مصاحبۀ طولانی برای ماهنامۀ پیام داستان انجام دادم. همان موقع به دکتر منشیزاده پیشنهاد کردم که با توجه به منابعی که دارد یک شناختنامه از او بنویسم البته ایشان همواره با چنین مسائلی با شوخی برخورد میکرد اما لطف کرد و در خانۀ شخصی خود در تهران روزنامههای قدیمی زیادی را در اختیار من قرار داد و قرار بود من زندگینامۀ او را بنویسم و بعد با او گفتوگو کنم و یک شناختنامه بنویسیم».
پارسا مطلق خاطرنشان کرد: «۲۶ فروردین ۱۳۹۶ که آقای دکتر منشیزاده فوت کردند، کار ناتمام ماند و من هم دیگر انگیزهای نداشتم اما با توجه به فیشبرداریهایی که کرده بودم و کارهایی که انجام شده بود تصمیم گرفتم این شکل کار را برای معرفی کیومرث منشیزاده انجام دهم».
وی افزود: «تعدادی از دوستان با گزینسروده مخالف بودند و گفتند شعر یک ساختار ارگانیک و یک چارچوب تئوریک دارد و این طرز حاکمیت سطر نیست، اما حاکمیت سطر در شعر مدرن ما انکارناپذیر است».
این روزنامهنگار کرمانی یادآور شد: «من فکر کردم برای معرفی بیشتر کیومرث منشیزاده به افرادی که شاید او را نمیشناسند این کار ضروری باشد و در نتیجه کتاب چاپ شد و بازخوردهای بسیار خوبی داشت اما فکر میکنم هنوز دربارۀ شعر، طنز و نگاه فلسفی و متفاوت منشیزاده به جهان، خیلی میتوان کار کرد و حرف زد».
گفتنی است در این مراسم مهدی صمدانی شاعرنوپرداز و پژوهشگر حوزهی ادبیات و حمید نیکنفس شاعر و طنزپرداز کرمانی در بارهی شعر و طنز منشیزاده و ارزیابی و معرفی کتاب « بهارهای جامانده در تقویم» و نیز تلاش شهرام پارسامطلق برای تدوین این مجموعة ارزشمند سخنرانی کردند.
نظر خود را بنویسید