گروه جامعه: مهدی محبیکرمانی که هم داستاننویس است و هم پژوهشگر تاریخ، ایدهای دارد مبنی بر اینکه نویسندگان بیایند و برای بناهای تاریخی قصه بنویسند.
او این ایده را چند سال پیش، در کمیسیون گردشگری اتاق کرمان مطرح کرد. پس از آن هم با انتشار مقالاتی در برخی نشریات از ضرورت و اهمیت این کار گفت و بر آن پافشاری کرد.
روز دوشنبه این هفته در دومین رویداد راهرو با موضوع «در ضرورت بازیابی هویت داستانی بناهای تاریخی» که توسط موسسه فرهنگی و هنری «باغ کاغذی» برگزار شد، فرصتی پیش آمد تا باری دیگر این پیشکسوت داستان کرمان ایدۀ خود را با نویسندگان و علاقهمندان در میان بگذارد.
او در این نشست، با بیان اینکه هر بنای تاریخی یک داستان دارد و پشت آن یک قصه و افسانه و اسطورهای هست، گفت: «همۀ بناهای تاریخی حداقل یک داستان داشتهاند اما این داستانها در لابهلای ذهن فراموشکار ادبیات شفاهی ما در سالیان گذشته گم شده است».
محبیکرمانی افزود: «نسل ما هفتاد سالهها دومین نسل باسواد این مملکت است. پیش از این، ادبیات ما بیشتر شفاهی بود و سینه به سینه نقل میشد. در این شیوه بدیهی است که تحریف و تغییر هم رخ میدهد تا جایی که ممکن است یک روایت ماهیت و هویت اصلی خود را از دست بدهد و از همه مهمتر اینکه فراموش شود».
به گزارش خبرنگار استقامت، وی با طرح این سوال که کدامیک از ما بهطور دقیق میدانیم داستان قلعهدختر چه بوده است؟ ادامه داد: «مرحوم باستانیپاریزی اعتقاد دارند که قلاع دختر عموما معابد آناهیتا بودهاند که سپس به آتشکده تبدیل شدهاند و در جریان حملۀ عرب تغییر شکل داده و کارکردی جدید برای آن تعریف شده است».
وی گفت: «اما در این قلعهها چه گذشته است؟ در طول این چند هزار سالی که از عمر این بناها میگذرد چه قصههایی در آن یا پیرامون آن شکل گرفته است؟».
این روزنامهنگار یادآور شد: «همۀ کسانی که برای دیدن اهرام ثلاثهمصر میروند هدفشان صرفا تماشای تختهسنگهای چیدهشده بر روی هم نیست. پشت این اهرام و سنگها صدها افسانه و قصه و داستان از فراعنه و کاهنان و حاکمیت آن دوران است که برای هر فردی میتواند جذابیت خاص خود را داشته باشد».
وی ادامه داد: «شاید برخی بگویند وظیفۀ ما بهعنوان داستاننویس در وهلۀ اول این است که بهدنبال افسانههای شفاهی بگردیم. اما به نظر من در حال حاضر این اقدام دیگر موضوعیتی ندارد چون همۀ کسانی که به یاد داشتند دربارۀ مثلا قلعهدختر چه قصههایی وجود داشت از دنیا رفتهاند و اگر هم هنوز زنده باشند به احتمال زیاد آلزایمر گرفتهاند».
محبیکرمانی اظهار کرد: «تنها منبع شفاهی که اکنون وجود دارد نسل ماست. ما از پدران و مادران خود داستانهایی شنیدهایم و ممکن است فکر کنیم نقل آن ارزشی ندارد در حالی که این نگاه درست نیست».
وی افزود: «به نظر میآید اولین قدمی که بهعنوان داستاننویس میتوانیم برداریم این است که ببینیم آیا هیچ روایت و قصهای دربارۀ بناهای تاریخی گفته شده است؟ اگر بله، چقدر روایتها به هم ارتباط دارند؟ و بعد بهعنوان داستاننویس خلاقیت خود را بهکار بگیریم و این داستانها و افسانهها و اسطورهها را بهروز کنیم».
وی سپس بیان کرد: «در اساطیر همۀ ملل دو موضوع مشخص وجود دارد که همواره تکرار میشود: یکی عشق و دیگری خون یا همان جنگ. پس ما بهعنوان داستاننویس اصلیترین ابزار کار که عشق یا جنگ است را در اختیار داریم».
این داستاننویس با بیان اینکه تمام تاریخ ما خونبار بوده است، افزود: «داشتههای تاریخی و فرهنگی که داریم بسیار میتواند به ما بهعنوان داستاننویس کمک کند تا قصۀ این بناهای تاریخی را زنده و بهروز و مکتوب کنیم».
وی اضافه کرد: «در این شرایط میتوانیم گردشگران را به تماشای بناهایی که قصۀ آن را گفتهایم جذب کنیم».
محبیکرمانی ادامه داد: «ممکن است این سوال پیش بیاید که حالا آمدیم و داستان و روایتی دربارۀ یک بنا نبود. پیشنهاد من این است که خودمان آن را بسازیم. آنچنان که دیگران میسازند. فکر میکنید همۀ داستانهایی که دربارۀ بناهای تاریخی روم و آتن حقیقت دارد؟ خیر. بسیاری از آنها را ساختهاند و ما هم میتوانیم این تجربه را بهکار بگیریم».
وی تاکید کرد: «200 هزار عرصۀ تاریخی و یک میلیون اثر تاریخی که در سراسر ایران پراکنده است همه سوژههایی هستند که ما بهعنوان داستاننویس میتوانیم از آن برای نوشتن بهره بگیریم».
وی خاطرنشان کرد: «دربارۀ استان ما با تاریخ و پیشینهای که دارد این ظرفیت بهوفور در اختیار داستاننویسان است. کافی است همت کنیم و سراغ آن برویم».
وی با بیان اینکه متاسفانه در حوزۀ گردشگری و میراثفرهنگی بسیار کمکاری شده است، از همۀ داستاننویسان خواست تا این ایده را جدی بگیرند و بناهای تاریخی را دستمایۀ نوشتن قصههایی جذاب و ماندگار کنند تا توجه گردشگران بیشتری به سمت آن جلب شود.
نظر خود را بنویسید