خلیل همایی
در ادامة یادداشتی که با عنوان «پزشکیان؛ مصداق سیاستمدار صادق» اخیرا در «فردای کرمان» منتشر کردم، در این روزها حال و هوای انتخابات چنانگرم شده که بتوان دوباره نوشت و برنامة کاندیداها را در بوتة نقد گذاشت. از موضع گیری در بارة فیلترینگ و برجام و گشت ارشاد و برنامة اقتصادی گرفته، تا عمق راهبردی حجاب و توزیع گوشت درب منازل و خانهدار کردن مردم تنها در هفت و نیم سال و تک رقمی کردن نرخ ارز و ریشه کنی فقر!
در این میانه، به عنوان یک رای دهندة عادی دو راهکار داریم: نخست به زندگی و اندیشه و افکار و سوابق کاندیداها و عملکرد گذشتهشان رجوع کنیم و سپس برنامههایی که برای آینده ارائه میدهند، با همین معیار، راستی آزمایی نمائیم.
روی سخنم با کسانی نیست که به هر دلیلی کاندیدای خود را انتخاب کردهاند و تصمیم خود را گرفتهاند، یا در حزبی و جناحی رفتار میکنند. در اینجا، از زاویة دید کسانی به ماجرای انتخابات نگاه میکنم که همچنان در تردید هستند. رای بدهند یا نه؟! و اگر تصمیم به مشارکت گرفتند، کدام کاندیدا را برگزینند تا تغییر ایجاد کند و وضع موجود را به مطلوب برساند.
پیشتر نظراتم را در خصوص مشارکت نوشتم که در آستانة انتخابات مجلس(۱۱ اسفند ۱۴۰۲) در کتابی به نام «گذرگاه سرنوشت» منتشر شد و همچنان؛ بدون تردید و بدون لکنت بر این باورم که اولاً اصلاح طلبی از مسیر صندوق رای میگذرد و هیچگاه، هیچ توجیهی برای عدم مشارکت در انتخابات نیست، حتی اگر زمانی فکر کنیم که داور به نفع تیم رقیب سوت زده است! ثانیاً اصلاحطلبی و اصولگرایی جزء لاینفک یکدیگرند. درست همانند چارچوب و درب؛ که بدون هم بیثمر میمانند و نکتة کلیدی در این میان هم «اعتدالگرایی» به عنوان مرکز ثقل سیاست است که اصلاحطلبانِ اصولگرا، یا اصولگرایانِ اصلاحطلب را نهایتاً پشت میز بازیِ شطرنجِ سیاست خواهد نشاند و جریانات رادیکال از هر دو سو را به حاشیه خواهد کشاند. پیشترها هم در یادداشتی که در اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ با عنوان «بهای قهر با صندوق رای» منتشر کردم، نوشته بودم که هر کسی در زمین بازی حاضر نشود، سه بر صفر، از پیش بازنده است! روز پیش از آن هم (اول اردیبهشت ۹۲) نوشته بودم: «انتخابات یازدهم، انتخاب بینجنگ و صلح است!» از آن زمان یازده سال گذشته و سایة جنگ، با تدبیر فرمانده حکیم کل قوا و حماسة سیاسی مردم برطرف شد و روز به روز بر اقتدار دفاعی و بازدارندگی ایران افزوده گشت و ورق سیاست خارجی هم با برجام برگشت. همینجا هم داخل پرانتز، و عامیانه از مخالفان برجام میپرسم: اگر بد بود چرا امریکا خارج شد؟ نمیشود که هم به ضرر ما باشد هم به زیان امریکا! یا اگر بد است، چرا شما این سه سال خارج نشدید؟ و اگر بد است چرا قرارداد جدیدی با امریکا و فرانسه و انگلیس و روسیه و چین، بعلاوة آلمان که عضو شورای امنیت نیست، ننوشتید و نبستید؟
و اما به بحث برگردیم. به گمانم اهمیت انتخابات چهاردهم به میزان تاثیر آن در آشتی ملت- دولت مربوط است. آشتی نه در بین سیاستمداران و احزاب و جناحهای سیاسی، که در این دههها کیک قدرت را بین خود تقسیم کردهاند و از نظر منتقدان، همة آنها به نحوی در وضع موجود سهیم هستند!. برخی کاندیداها هم بیجهت فکر میکنند اگر تقصیر را به گردن این و آن بیاندازند، آن دسته از مردم که قهر نمودهاند، قبول میکنند. آنها اشتباه فکر میکنند که اصلیترین مشکل مردم؛ برجام و فیلترینگ و بگیر و ببند بر سر حجاب و تورم و نداشتن مسکن و ناترازی بانکها و انرژی و نرخ بازدهی سرمایه و امثال اینهاست؛ اینها هم هست، اما اصل ماجرا این نیست، و تا آن را نفهمیم و نفهمند، مشکل حل نمیشود!
برخی تصور میکنند مبارزه انتخاباتی مانند کشتی یا برخوردِ سرگذر است که اگر چند نفر با یک نفر روبرو شوند، زورشان میچربد و کرسیهای قدرت را به دست میآورند.
بگذارید به صراحت و با شفافیت بنویسم که برندة این مبارزه کسی است که بتواند مشارکت مردم را افزایش دهد، حتی اگر برندة نهایی نباشد. کافی است یک بار دیگر فرمایشات اخیر مقاممعظم رهبری در دیدار با نخبگان(۲۶ خرداد) را مرور کنیم که بر اهمیت مشارکت تاکید کردند. آنان که مردد هستند، اگر به میدان بیایند و ضریب مشارکت به ۶۰ درصد برسد، یک معادله برد- برد بین حاکمیت و مردم شکل خواهد گرفت. نکتة کلیدی آن است که این مشارکت، با وعده و وعیدهای دهن پرکن، یا تخریب رقبای انتخاباتی و یارکشی و پول خرج کردن اتفاق نمیافتد.
به گمانم رمز مشارکت، این است که مردم با مرور گذشته و برنامة آیندة کاندیداها، «عنصر صداقت» را به عنوان حلقة مفقودة سیاست در یکنفر پیدا کنند. عنصر صداقت، شبیه پیدا نمودن عنصر کمیاب؛ در جدول تناوبی مندلیف است. اگر مردم این عنصر کمیاب را یافتند به صحنه میآیند و دوباره؛ حماسه سیاسی میآفرینند. کافی است نشانههای صداقت را دنبال کنیم...العاقل یکفیهالاشاره.
نظر خود را بنویسید