محمد لطیف کار
افسوس که محمدعلی علومی خیلی زود رفت! روز دوشنبه صبح وقتی از خواب بیدار شدم خبر پرواز و رفتن او همهی فضای مجازی را پر کرده بود. او روز یکشنبه شانزدهم اردیبهشتماه در سن شصت و دو سالگی، در شهر زادگاهش بم پر کشید و به سفر ابدی رفت.. زنده یاد علومی نویسندهای بود که تا دم مرگ، لحظهای از نوشتن باز نایستاد.
او داستاننویس، طنزپرداز، اسطورهشناس، پژوهشگر حوزۀ ادبیات، روزنامهنگار و یک نقاش خودآموخته بود. بسیار پرکار و خلاق، چیره دست، صاحب سبک و شبیه هیچکس نبود. آخرین نوشتههایش را در ماهنامۀ سرمشق منتشر میکرد.
کارنامۀ علومی پربار بود. رمانهای «سوگ مغان»، «آذرستان»، «ظلمات»، «اندوهگرد»، «پریباد»، «شاهنشاه در کوچه دلگشا»، «داستانهای غریب مردمان عادی»، «هزارویک شب نو»، «خانه کوچک» و «عطای پهلوان» از آن جمله است. او در سالهای اخیر، آن جنب و جوش سابق را نداشت و کمتر کتابی منتشر میکرد. به امور پژوهشی به ویژه در حوزهی اسطورهشناسی، شاهنامه و فرهنگ مردم دلبستگی نشان میداد. در بم و کرمان و رفسنجان و هرجای دیگر که پیش میآمد جلسات داستان، نقد ادبی و شاهنامهخوانی برپا میکرد و از این راه به مخاطبانی که از نظر فرهنگی به او نزدیکتر بودند آنچه را یافته بود، با عشق و علاقهی وافر میآموخت.
علیاصغر شیرزادی داستاننویس، سال گذشته دربارۀ علومی نوشت: «او وامدار هیچ سبک و سیاق و شیوه یا این و آنی نیست. بسیار خودساخته است. جهان داستانی او همواره گسترشیابنده و خاص خودش بود. در کارهایش سرگردان نیست و به قیمت تصنعی شدن کارش، حاضر نیست فرمالیست باشد».
امروز سهشنبه روز خاکسپاری اوست، به صفحهی تلگرامی شاعر گرانمایه محمدعلی جوشایی که از نزدیکترین دوستان علومی است سر زدم؛ نوشته بود: « روز وداع من بیا، بی تو سبک نمیروم / زیر جنازهام رَوَد، خلقی اگر ز پیش و پس». علومی حیف بود، و خیلی زود رفت!
روحش شاد و یادش جاوید و گرامی باد.
نظر خود را بنویسید