«مهدی جعفری» سالهاست در حوزه گرافیک و عکاسی کار میکند و سالها ریاست انجمن عکاسان کرمان را به عهده داشته؛ انجمنی که میگوید علی رغم گلایهها از نبودش؛ نیازش احساس نشده و برایش تقاضایی نبوده و هیچ وقت به مرحله عضو گیری نرسیده و نتوانسته فعالیتهای صنفیاش را منسجم پی بگیرد. با او در روزهایی که روز جهانی عکاسی را پشت سر گذاشتیم، دربارة سرنوشت انجمن و عکاسی کرمان که روزهای خوبی را نمیگذراند گفت و گو کردم، او در این گفت و گو دوباره از عکاسان خواست که بیایند و کارهای انجمن را پیش ببرند و حتی سالانه عکس کرمان را ادامه دهند وجریان تازهای در عکاسی کرمان راه بیاندازند و منتظر نمانند کس دیگری کار را انجام دهد. شما را به خواندن این گفت و گو دعوت میکنم.
جناب جعفری الان وضعیت انجمن عکاسی کرمان چگونه است و اصلا چیزی به نام انجمن داریم؟
انجمن یعنی یک نهاد صنفی یعنی نهادی که برای اعضا فعالیت صنفی میکند، کلا انجمن برخاسته از خواستههای یک جمعی است؛ انجمنها معمولا وقتی تشکیل میشوند دو سالی یک بار باید انتخابات هیات مدیره برگزار کنند. ولی انجمن عکاسان کرمان یکی دو بار بیشتر این کار را نکرده و دیگر هم اتفاق نیفتاده است، پس اساسا از رسمیت خارج است.
پس ما الان انجمن یا تشکلی دربارة عکاسی در کرمان نداریم؟
اگر از لحاظ قانونی بخواهیم حساب کنیم نه نداریم، البته ما هیچ تشکیلات صنفی در حوزههای هنری در کرمان نداریم؛ خانه هنرمندان داشت به اوضاع سرو سامان میداد و به یک نتایجی میرسید که در نهایت عقیم ماند، و ما الان رسما انجمنی نداریم.
البته الان انجمنهایی مثل خوشنویسان، نمایش و موسیقی کارهایی انجام میدهند؟
اینها از گذشته تا الان به همان شکل سنتی مدیریت میشوند و پایگاه اصلیشان هم در مرکز است، آنها تعیین میکنند چه کسی هیات مدیره انجمن باشد؛ البته من نمیدانم چقدر در انتخابات و مجمع عمومی فعال هستند، ولی تا آنجایی که من میدانم حکم رئیس انجمن خوشنویسان کرمان را رئیس انجمن تهران میزند و ما الان چیزی به عنوان انجمن مستقل نداریم.
مثلا انجمن طراحان گرافیک ایران وقتی میخواهد انتخابات برگزار کند نمایندة اداره کار باید در جلسه باشد، اگر نباشد انتخابات از رسمیت خارج است، این یعنی فعالیت صنفی، چیزی که ما در کرمان نداریم. انجمن شعر خواجو 120 سال قدمت دارد ولی در واقع هیچ جا ثبت نیست و رسمیت ندارد؛ البته این را بگویم انجمن عکاسان اتفاقا تنها انجمنی بود که سال 82 که شکل گرفت ثبت شرکتها هم شد،
ولی چون طبق اساسنامه باید هر دو سالی یکبار انتخابات هیات مدیره و مجمع عمومی برگزار میشد این اتفاق نیفتاد و به مرحلة عضوگیری نرسید، چون عضوگیری خودش شرایطی دارد، انجمنها یا باید خودگردان باشند یا به نهادی مثل ارشاد وصل باشند و یک بودجة سالیانهای بگیرند، وقتی به نهادی وابسته نباشند از لحاظ اقتصادی از ناحیة حق عضویت اعضا مدیریت میشوند که این عضوگیری تا الان در کرمان اتفاق نیفتاده؛ خیلیها عضو انجمن شدند، اما عضویتی که نامهای گرفتند و رفتند، در واقع هیچکدام حق عضویت ندادند.
گفتید از سال 82 که شروع شد، الان 20 سال از آن زمان میگذرد چرا در این مدت شکل نگرفته است؟
به خاطر اینکه تقاضایی نبوده؛ باید یک جمعی متقاضی چیزی باشند و بعد آن جمع بروند تشکیلاتی را راه بیاندازند.
خانه هنرمندان قرار بود یک نهاد صنفی شود که زیر مجموعة آن نهاد خانههایی تشکیل شود به اسم خانههای تخصصی که زیر مجموعة خانه هنرمندان به صورت خودگردان مدیریت شوند، این تا یک جایی پیش رفت، اما در نهایت شکل نگرفت. مشکل خانه هنرمندان منع قانونی بود یا باید یک موسسه فرهنگی هنری ثبت میشد و فعالیتش محدود میشد یا اینکه باید یک شیوهنامة جدیدی از هیات دولت میآمد و به همه جا ابلاغ میشد و بر اساس آن جلو میرفت. و چون اساسا همه چیز در ایران دولتی است دولت نمیتواند بپذیرد که نهادی به صورت خصوصی بیاید فعالیتی که ارشاد باید انجام بدهد را انجام دهد، برای همین شکل نگرفت. دربارة انجمن هم وقتی تقاضا نیست و نیازش حس نمیشود شکل هم نمیگیرد، من بارها گفتم یک تیم بیایند انتخابات برگزار کنند و انجمن را تحویل بگیرند، وقتی کسی نمیآید و بقیه هم احساس نیاز نمیکنند خب قطعا شکل نمیگیرد. ما باید ببینیم تعریفمان از انجمن چیست آیا انجمن باید برنامهها و کارهایی را تدوین و برگزار کند و یک سری آدم از این برنامهها استفاده کنند، یا یک نهاد صنفی شود که در حوزة کار و اقتصادی برای اعضایش جریاناتی مثل بیمه، مسکن و ... درست کند؛ در کرمان عکاسان فکر میکنند انجمن باید یک سری برنامهها را بگذارد و آنها استفاده کنند و بروند، که این مستلزم بودجة دولتی است که وجود ندارد، یا باید از طریق حق عضویت اعضا تامین شود که هیچکدام نیست؛ الان انجمن عکاسان حرفهای ایران به عکاس اعتبار میدهد و عکاسان زیادی از همه جای ایران عضو آنجا هستند. آنها چقدر حق عضویت میگیرند و چقدر عضو دارند؟ اگرهمان نهاد در کرمان عضو گیری کند چند نفر عضو میشوند؟ یک زمانی کانون هنری بود که ارشاد آن را مدیریت میکرد و هزینة دفتر، هزینههایی مثل آب، برق و گاز را نباید میدادند، الان آن وجود ندارد، البته نبود همان باعث شد این وضعیت پیش بیاید، الان هزینههای یک دفتر ماهیانه 20 میلیون میشود، که اینها همه جا از حق عضویت تامین میشود؛ احساس نیاز جریانی را شکل میدهد؛ شاید بیست سال پیش احساس نیاز به انجمن بیشتر از الان بود، چون پیشرفت تکنولوژی به این شکل نبود، آدمها اگر میخواستند کارها را ببینند باید به یک جای خاصی مراجعه میکردند، اگر میخواستند تحلیل کنند هفتة عکس میگذاشتند و جمع میشدند، الان با توجه به پیشرفت تکنولوژی آدمها همه یک تریبونی دارند، میتوانند آثارشان را به نمایش بگذارند، بازخوردش را هم میگیرند؛ احساس نیازها تغییر کرده است.
چرا عکاسی کرمان نسبت به همان سال 82 خیلی پیشرفت نداشته و به قول شما تقاضا در آن نیست؟
باید از خودشان بپرسید چرا تقاضا نیست، ما سالانهای که برگزار کردیم به سختی و مشقت از عکاسان عکس گرفتیم، شاید برایش اهمیت ندارد و این سالانه را پلة پرتابی برای خودش نمیبینند؛
در صورتی که همین سالانه عکس در دو سال برگزاریاش کنار رویدادهایی که ده دوازده سال سابقه داشتند نشست؛ یعنی سالانه عکس کرمان با سابقة دو ساله کنار جشنواره عکس هرمزگان با سابقه 11 ساله قرار گرفت؛ در ده روز با عکاسان پرزنت شد.
سالانة عکس قرار بود یک دورهمی یک روزهای باشد که عکاسان دور هم جمع شوند و روز جهانی عکاسی را جشن بگیرند و از همان اول مسیر درستی برایش انتخاب شد.
در این دو دوره اتفاقات عجیبی افتاد، نمایشگاه، کتاب و ... همان کتاب مقالات عکاسی مستندکه در سال دوم چاپ شد در نوع خودش بینظیر بود که ما اصلا نمونهاش را در ایران نداریم، آدمهای بزرگی در آن نوشتند که راس عکاسی ایران هستند.
ما در سالانة عکس جریانی را تعریف کردیم که از سه عکاس تجلیل میکنیم به شرطی که در دورة بعدی یک دیوار در اختیار تو است و تو باید تجلیل سال گذشتهات را امسال ثابت کنی.
حالا که آن عکاس چقدر موفق بوده آن را دیگر من تعیین نمیکنم، آن را جامعه هنری کرمان باید تایید کند، مشکل ما این است که یک سری آدمها نشستهاند که یک سری آدمهای دیگر کاری کنند آنها روی موج سوار شوند.
از سالانة دوم که برگزار شد ما دیگر ترجیح دادیم وارد این حوزه نشویم، ولی معنیاش این نیست که کس دیگری این کار را نکند،
چرا نمیآیند این کار را بکنند، «مهدی جعفری» و «مسعود زنده روح» که دایم نباید باشند، همینطور که میگفتند چرا اینها! حالا اینها رفتند، چرا کس دیگری نمیآید؟ بیایند، ما هم کمکشان میکنیم؛
اینکه از من توقع داشته باشند من کار ده سال پیش را انجام دهم نه توانش و نه انگیزهاش را دارم.
آیا میتوانیم بگوییم عکاسی کرمان در این سالها پیشرفت داشته است؟
بستگی دارد شما پیشرفت را در چه چیز ببینید، عکاسی کلا یک جریان تکنولوژیک است که با پیشرفت تکنولوژی سرعتش بیشتر میشود؛ من الان نمیتوانم تفکیک کنم که عکاسی تهران کجاست؛ عکاسی شیراز کجاست؛ و عکاسی کرمان کجاست؛
اگر پیشرفت عکاسی کرمان را در فستیوالها، جشنوارهها وجایزهها بدانید، من الان اطلاعی ندارم؛ ولی این که بگوییم عکاسی کرمان درجا زده، نه، اصلا اینجوری نیست؛ عکاسی یک هنر فردی است، هر کسی فعالیت خودش را انجام میدهد و پیشرفت هم میکند، این ریشه در جریاناتی دارد که دست خود عکاس نیست که مهمترینش بحث اقتصادی است، اگر بخواهیم به عنوان شغل به عکاسی نگاه کنیم یک جریان شغلی باید گردش اقتصادی داشته باشد؛ زمانی بازیهای آسیایی فوتبال در کرمان بود، چند عکاس در ورزشگاه میدیدید، الان چند عکاس میبینید؟ چرا، چون این عکس خریداری ندارد؛ الان چند روزنامه کرمان عکاس دارند؛ خبرنگار خودش عکس میگیرد و خودش هم خبر مینویسد، جریان تکنولوژی به سمتی رفته که همه میتوانند در حدی که کارشان را راه بیاندازند عکس بگیرند.
البته اقتصاد هنر در هیچ زمینهای از هنر گردش مالی ندارد، دلایلش هم دلایل تاریخی هستند که از گذشته تا الان وجود داشته؛ من هنرمند اگر بخواهم نمایشگاه بگذارم از اینجا و آنجا کمک میگیرم مقداری هم خودم میگذارم، نمایشگاه برگزار میکنم؛ هیچ وقت به این فکر نمیکنم کار بفروشم؛ به این فکر میکنم که صرفا نمایشگاهی بگذارم کارهایم را بقیه ببینند وتمام؛ الان اکثر هنرمندان از بیست سال پیش در انبار کلی کار روی هم دارند، چون هیچ وقت نه هنرمند و نه گالریدار به گزینة فروش فکر نکرده؛ در حالی که گالریداری در دنیا مفهومش همین است اینکه اثر من هنرمند را بگیرد و به دست متقاضیاش برساند؛
گالریداری هم در کرمان تعریف درستی پیدا نکرد و به خاطر همین هم تعطیل شدند.
گفتید عکاسان کارشان را فردی انجام میدهند این نباید جایی بازخوردی داشته باشد؟
بازخورد منظورتان جشنوارهها و فستیوالها است؛ شما ببینید در چند سال گذشته چند جشنواره و فستیوال برگزار شده که من کارم را بفرستم، به همان نسبت اینها هم کم شده؛ بخش تجسمی جشنواره فجر یا تحریم بوده یا نصفه نیمه برگزار شده، این چرخه یک جایی معیوب شده و من فکرمیکنم همه جا تحت تاثیر جریانات سیاسی قرار گرفته است؛ البته این ملاک نمیشود که من بگویم چون در جشنوارهها از کرمان مقام نداشتیم عکاسی کرمان درجا زده است؛
و دیگر اینکه الان ارایة عکسها به فضای مجازی رفته؛ قبلا عکاس یک سری امکاناتی داشت و جامعه به آن نیاز داشت، الان همه گوشی موبایلی دارند که بیشتر از آنکه گوشی باشد دوربین است و همه خبرنگار و عکاس شدند؛ از طرف دیگر قبلا بخشی از عکاسان برای سازمانهای دولتی عکس میگرفتند، اما در سالهای اخیر سازمانهای دولتی روابط عمومیها را به امکانات عکاسان مجهز کردند و این بخش هم گرفته شده، میراث فرهنگی اگرکتابی داشت و همایشی داشت از عکاسان دعوت میکرد عکس بگیرند، ولی الان خودشان انجام میدهند.
از لحاظ عکاسی هنری چه جایگاهی داریم؟
به لحاظ هنری شاید خیلی پیشرفت نکرده باشیم، چون ما دچار روزمرگی شدیم و دچار کپی هم میشویم، اگربخواهیم از این جنبه بررسی کنیم در حوزههای معنا و مفهوم و تحلیل عکاسی است؛ که در این مورد از گذشته مشکل داشتیم و هنوز هم داریم. الان دانشکدههایی هستند که دارند روز به روز تعدادشان بیشتر میشود، دارند مدرک عکاسی میدهند، خب باید سالی چندین عکاس به شهر اضافه میشده که این نشده است.
اصلا سیاستگذاری اشتباهی است، ما رشتهای داریم به اسم رشتة فتوگرافیک که به غلط اسمش را عکاسی گذاشتند؛ در صورتی که این رشته گرافیک است؛ گرافیک نرم افزاری است، یعنی بیشتر اپراتور نرمافزار گرافیکی باید تربیت کند، ولی آن را به سمت عکاسی بردند و دارند عکاس تربیت میکنند؛ سرفصلهایش بیشتر عکاسی است، در حالی که به نظر من باید این آدمها تربیت شوند برای گرفتن عکسهای گرافیکی یا اپراتورهای نرمافزاری گرافیک، این دومی نزدیکتر است، ولی واحد عکاسی میخوانند؛ حالا اینها میآیند، در بازار کار برایشان نیست، از آن طرف مگر یک شهر مثل کرمان چند عکاس میخواهد که سالی چندین فارغالتحصیل میدهند؛ اینها شغل میخواهند، این میشود که در فضای مجازی میبینیم عکاسی که مستند اجتماعی کار میکند، صنعتی هم کار میکند، تبلیغاتی هم کار میکند، عروس داماد هم میگیرد، چرا چون تامین نیست.
و از همه مهمتر، بحث مطالعه و سواد است سواد بصری وقتی کم میشود قطعا تاثیرش را میگذارد، شما وقتی مبانی تجسمی را بدانی میتوانی عکس خوب بگیری، وقتی ترکیب بندی و نور را بشناسی میتوانی عکس خوب بگیری، از همه مهمتر شناخت نشانه و سمبلی است که تو در عکس میآوری، نشانهشناسی مهمترین چیز است که در همة هنرهای تجسمی باید بدانی و به لحاظ قدرت سواد به آن مرحله برسی که از نشانهها بتوانی در کارت استفاده کنی؛ عکاسان ما در سال چند مقاله علمی دربارة عکاسی میخوانند. زیست ما اشتباه است، اشتباه فکر میکنیم، اشتباه ادامه میدهیم، بعد زورمان نمیرسد، به بقیه گیر میدهیم.
با این اوصاف عکاسی کرمان را در چه سطحی میبینید؟
من نمیتوانم چنین تحلیلی بکنم، چون در جریانش نیستم، اما طبق آن چیزی که در فضای اجتماعی میبینم، اتفاقا خیلی کارهای خوبی است و پیشرفت قابل ملاحظهای شده که نمیتوان یک شبه به آن رسید؛ نتیجه را باید در هویت بصری شهری دید، نتیجه را باید در اتفاقاتی که با زندگی اجتماعی آدمها در ارتباط است دید. اینکه چقدر عکاس اضافه شده مهم نیست، اینکه چقدر نگاه به سمت نگاه عکاسی درست رفته مهم است، اینها را از خیلی چیزها میتوان در آورد؛ من فکر نمیکنم که عکاسی پیشرفت نکرده، اتفاقا پیشرفت قابل ملاحظهای داشته که شاید در این حجم خبرها گم شده است.
نظر خود را بنویسید