اسما پورزنگیآبادی: بخشی از نازیبایی و آشفتگی شهر کرمان، به اذعان بسیاری، ناشی از مجسمههایی است که شهرداری در معابر عمومی نصب میکند. هم کیفیت بسیاری از این آثار و هم جانمایی آنها باعث بروز چنین شرایطی شده است، آن هم در حالی که کرمان در زمینۀ هنر مجسمهسازی هنرمندان سرآمد و زبدۀ زیادی داشته و دارد.
در گفتوگویی که در ادامه میخوانید، مهدیه دهقانی ـ هنرمند مجسمهساز با ارزیابی کیفیت مجسمهها، از نادیده گرفتن هنرمندان کرمانی توسط شهرداری انتقاد کرده و در بخشی از اظهاراتش میگوید که در دورۀ اخیر شاهد اِلمانهای زیاد و ضعیفِ کار شده با CNC هستیم که طرحهای بسیار فانتزی و بیگانه با فرهنگ و اقلیم و محیط پیرامون هستند که یقینا هزینههای گزاف و بیهودهای را در بر دارند، اما جز ایجاد آلودگی بصری در شهر هیچ مزیتی ندارند.
او در بخش دیگری از این گفتوگو، با اشاره به اینکه شهرداری در این دوره هیچ تمایلی برای همکاری با هنرمندان نشان نداده است، میافزاید: به گمان بنده شهردار فعلی کرمان هیچ ارزشی برای هنرمند و آثار هنری قائل نیست و حتی آنها را به دفتر خود نمیپذیرد!
دهقانی آثار متفاوتی خلق میکند که متریال آن بیشتر مواد بازیافتی است. مجسمۀ چوگانباز در موزه هنرهای معاصر صنعتی از جمله آن است. در معابر شهر کرمان اما اکنون از این هنرمند کرمانی هیچ اثری وجود ندارد!
او که تجربۀ حضور در دو پروژۀ جهانی و حضور در بیش از ٣٠ نمایشگاه داخلی و بیش از 20 نمایشگاه خارجی از جمله سنپترزبورگ، فلوریدا، کالیفورنیا، سان فرانسیسکو، هند، آلمان، مراکش، فیلیپین،کره جنوبی و ... را دارد، دربارۀ اینکه آیا هماکنون ایدهای یا اثری برای نصب در شهر دارد؟ با بیان اینکه ایدههای فراوانی هست اما انگیزهای برای اجرای آن ندارد، توضیح میدهد که تجربۀ حاصله از رابطۀ میان شهرداری با برخی هنرمندان شهر منجر به یاس و نومیدی شده است که خود مسئولین هم به آن واقف هستند اما از آنجایی که یا کار خوب و بد را تشخیص نمیدهند یا کیفیت آثار برایشان اهمیت ندارد، کارهایی در سطح ابتدایی را با هزینههایی که نمیدانم چقدر است، به خورد شهر و شهروندان میدهند.
گفتوگو با او را در ادامه میخوانید.
*خانم دهقانی، برخی بر این باورند که تعداد زیادی از مجسمههایی که در شهر کرمان نصب شده، از کیفیت کافی برخوردار نیستند. ارزیابی شما در اینباره چیست؟
در ابتدا باید بدانیم که شهر یک مجموعۀ واحد است که با وجود رابطهمندی عناصر سازندۀ آن از قبیل شهروندان، درختها، فضای سبز، ساختمانها، خیابانها، مبلمان شهری و.... میتواند صاحب هویت شود. پس وقتی صحبت از مجسمه میشود ابتدا رعایت این موضوع که همانا رابطهمندی اثر با محیط فیزیکی و فرهنگی شهر است باید لحاظ شود تا بتوانیم مدعی اثر هنری موفق در شهر باشیم. اگر با چنین رویکردی مجسمههای کنونی شهر کرمان را ارزیابی کنیم خواهیم دید که ما در پنج سال اخیر تقریبا مجسمۀ موفق در محیط شهری نداشتهایم. البته که مجسمۀ خواجوی کرمانی اثر استاد قهاری و تعدادی از مجسمههایی که در مسیر پارک مادر کنار پل فرهنگیان نصب شدهاند از ویژگیهای یک اثر خوب برخوردارند اما این مجسمهها مربوط به سالهای قبلتر هستند. بعضی از کارها در شهر کرمان کپی آثار هنرمندان دیگر کشورهاست که در بدترین شکل ممکن اجرا شدهاند و علاوه بر آن، هیچ هماهنگی نیز با فرهنگ ما ندارند. از طرفی، پیشرفت تکنولوژی که توانسته کمک بسیار خوبی برای سهولت در پرداختن به خلق آثار هنری شود در شهر ما به بیراهه رفته و هرکسی بدون هیچ آگاهی و سواد بصری درست، به شهرداری پیشنهاد اِلمان میدهد و در مناسبتها و ایام مختلف با بهره گرفتن از صنعت CNC طرحی را اجرا میکند که هیچ ارزش هنری ندارد و از نگاه من زباله شهری تولید میکنند تا اثر هنری. مثل برش گل و پروانه و کتاب و فرمهای نوشتاری و ... که به وفور در سطح شهر کرمان شاهد آن هستیم. به عنوان مثال چگونه اِلمانی غولپیکر از فرم کتابی فلزی با چند گل و پروانه و نام شاهنامه فردوسی میتواند بیانگر شاهکار ادبی ایران زمین باشد؟! کجای آن میتواند گویای فرهنگ اساطیری و حماسی ما در شاهنامه باشد؟ البته پذیرش این آثار از سوی زیباسازی و کارشناسان مربوطه بسی جای تعجب دارد!
*چرا تلاشهایی که شهرداری کرمان در این زمینه دارد به نتیجۀ دلخواه تبدیل نمیشود؟ فرایند انتخاب مجسمهها و هنرمندان ایراد دارد یا اساسا این فرایند شفاف نیست؟ یا از نیازهای شهر شناخت درستی وجود ندارد؟ یا سفارشدهنده ناآگاه و غیرمتخصص است؟ یا اشکالات دیگری وجود دارد؟ شما در اینباره چه فکر میکنید؟
هر دوره از شهرداری شاهد ضعفهایی بودهایم. در بعضی از دورهها مسئولین وقت اعتقادی به اِلمانها و مجسمههای شهری نداشتند و وجود آنها را بیهوده میدانستند و شاهد پافشاری بر این عقاید خود و رکود در تولید آثار هنری مناسب در شهر بودهایم. در بعضی از دورهها هم که شهرداری به این بخش توجهی داشته، کارگروه و تیم تخصصی کم داشتهایم تا در تصمیمگیری و انتخاب درست هنرمند و اثر صحیح عمل کنند. بعضا حمایت و توجه کارگروه یا کارشناسان شهرداری به یک نفر بیشتر بوده و حمایت بیمورد از طرحهایی صورت میگرفت که شایستۀ فضای شهری نبودند. در دورۀ اخیر هم شاهد المانهای زیاد و ضعیف کار شده با CNC هستیم که طرحهای بسیار فانتزی و بیگانه با فرهنگ و اقلیم و محیط پیرامون هستند که یقینا هزینههای گزاف و بیهودهای را در بر داشته و جز ایجاد آلودگی بصری در شهر هیچ مزیتی ندارند. به عنوان مثال المانهایی که نوروز امسال در فرم خرگوش و بابا نوئل در حالتهای مختلف در گوشه گوشۀ شهر نصب شده بود. بنا به آماری که اعلام شد فقط در منطقه دو 21 المان از این نوع داشتیم. در سایر مناطق هم به شکل دیگری در میان این حجم از زبالۀ شهری خبری از یک اثر ماندگار و خوب نبود. این وضعیت نشاندهندۀ ضعف و کجسلیقگی مدیران مربوطه است. به راحتی میتوان این نقد را مطرح کرد که برای مسئولین شهرداری کرمان کمیت بر کیفیت ارجحیت دارد. ارزشگذاری غیرکارشناسانۀ آثار و هزینه نکردن منجر به تولید زبالههای شهری شده است. در تایید صحبت بنده میتوان نمونۀ آثار نوروزی را در زبالهدانهای شهرداری دید. آیا امکان این نبود که با روشهایی بهتر و هوشمندانه برای نوروز و جشن سال عمل کرد؟ آیا صرف بودجه برای چنین کارهایی هدر دادن بودجه نیست؟! در دورۀ اخیر مدیریت شهری، جناب آقای شعرباف (شهردار کرمان) هیچ سمینار هنری، نشست و دیدار با اهل هنر نداشتند و هیچ برنامۀ مشخصی در زمینۀ زیباسازی نداشتند؛ چرایی این مهم، سوالی است که بنده به عنوان یک هنرمند از آقای شعرباف دارم.
*چند دوره سمپوزیوم مجسمهسازی در کرمان برگزار شده است. چقدر این رویداد توانسته در افزایش کیفیت مجسمههای شهر موثر باشد؟
شکی نیست که برگزاری برنامههای متعدد هنری از قبیل سمپوزیومها، سمینارها و ... در رشد سواد بصری و ارتباط بهتر شهروندان با آثار هنری موثر است و لازم. تاکنون در کرمان چند رویداد مجسمه در زمینۀ سنگ و فلز و چوب برگزار شده و مفید بودهاند. اما عدم تداوم آنها نشاندهندۀ یک بیبرنامگی در سیستم مدیریتی شهرداری یا ارگانهای ذیربط است. متاسفانه بارها شاهد بودهایم که در ابتدای این رویدادها وعدۀ تداومبخشی آن داده میشود اما فقط در حد یک حرف باقی میماند. در این زمینه، ابتدا ضرورت آگاهی و سواد مسئولین و متصدیان و باور آنها از ارزشمندی و اهمیت این رویدادها حائز اهمیت است، از طرفی احساس نیاز به داشتن المانها و ارتقای سطح سواد بصری شهروندان و زیبا شدن مبلمان شهری هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. قطعا با برگزاری هر سمپوزیوم در هر دوره تعدادی اثر حرفهای، ارزشمند و قابل ارائه در فضای شهری خواهیم داشت که در درازمدت رضایت شهروندان را جلب خواهد کرد. بنده اما اساسا با برگزاری سمپوزیمها با بازۀ زمانی کوتاه و ابعاد بزرگ مخالفم چرا که در پایان کار این توقع از سوی برگزارکنندۀ سمپوزیوم وجود دارد که اثر دارای کیفیت بالا و قابل ارائه در فضای شهری باشد در حالی که هر اثر هنری در پایان نیازمند بازبینی و تامل است که در اغلب سمپوزیومها محدودیت زمان این فرصت را از هنرمند میگیرد. علاوه بر این، گاهی ممکن است اثری بسیار ارزشمند باشد اما مناسب فضای شهری که بعدا مسئولین تعیین میکنند، نباشد و یا فاکتورهای مناسب آن کار در شهر موجود نباشد که همین مسائل بر بازخوردهای کار اثر میگذارد. گاهی نیز محدودیت زمانی و شرایط نامناسب محیط، فشار کاری و روحی به هنرمند وارد میکند که خواه ناخواه بر اجرای اثر تاثیر منفی گذاشته و نتیجه آن چیزی نمیشود که خواست هنرمند است. از این رو، به نظر بنده سمپوزیومها میتوانند فرصتی مناسب برای آشنایی بیشتر مسئولین با توانایی هنرمندان مدعو باشند تا سفارش مجسمههای شهری را براساس توانمندی هر هنرمند در مسیر درستش قرار دهند.
*اشاره کردید که تنها تعداد معدودی کار با ارزش هنری بالا در شهر وجود دارد. فقط کیفیت مجسمهها ایراد دارد یا شهرداری در جانمایی مجسمهها هم غیر حرفهای عمل میکند؟
یقینا جانمایی اثر بخش مهمی از اثر است و در ارتباط با مخاطب و آنچه قرار بوده اثر در تعامل با مخاطب، گویای آن باشد نقش مهمی را ایفا میکند که تعیین آن باید با مشورت خود هنرمند باشد یا این که قبل از اجرا، مکانی که برای نصب مدنظر دارند را به هنرمند ابلاغ کرده باشند و هنرمند با توجه به آن محیط به خلق اثر سفارش دادهشده بپردازد. متاسفانه گاهی مسئولین شهرداری در این کار مداخله میکنند و در پایان بازخورد مناسبی را در قبال هزینۀ انجام گرفته نداریم و این موضوع جای انتقاد دارد.
*وقتی از مجسمههای شهری انتقاد میشود، معمولا شهرداری اظهارنظرهایی میکند. مثلا میگویند: مردم از مجسمهها خوششان آمده و کنارشان عکس گرفتهاند یا میگویند: مجسمهها حس افسردگی به بینندگان میداده و باید حذف شوند. معیار قضاوت دربارۀ یک مجسمۀ خوب شهری چیست؟
میزان عکس گرفتن شهروندان در کنار مجسمهها و المانهای شهری نمیتواند معیاری برای ارزشگذاری اِلمانها باشد. مردم در کنار هر اتفاق زیبا و نازیبایی، تمایل به عکس گرفتن و انعکاس آن دارند. مجسمۀ شهری اما باید دارای فاکتورهایی باشد، هر مجسمهای به تناسب موضوع و بیانی که داشته باید بتواند با بخشی از جامعه ارتباط برقرار کند. گاه آثار شهری میتوانند تحت تاثیر فرهنگ و تمدن و اقلیم هر منطقه متفاوت با دیگر مکانها طراحی و ساخته شوند. یک مجسمه میتواند معرف فرهنگ و زیست یک منطقه باشد و حتی باعث ارتقای سطح فکری و بصری مخاطب شود. به گمانم مجسمههایی که ریشه در فرهنگ و تاریخ دارند بهتر در حافظۀ شهروندان میمانند.
*اشارهای به رابطۀ شهرداری کرمان و هنرمندان داشتید. در چند سال اخیر، این رابطه با فراز و نشیبهایی همراه بوده، مقاطعی بوده که درهای شهرداری به روی هنرمندان باز بوده و زمانهایی بوده که عکس این وضعیت وجود داشته است. در این دوره که شعربافتبریزی شهردار است، رابطۀ شهرداری با هنرمندان را چطور دیدید؟
در دورههای قبل، ارتباط شهرداری با هنرمندان بهتر بوده گاهی نشستهایی با حضور هنرمندان برگزار میشد اما ضعیفترین دوره همین دورۀ فعلی است. شهرداری در این دوره هیچ تمایلی برای همکاری با هنرمندان نشان نداده است. به گمان بنده شهردار فعلی کرمان ارزشی برای هنرمند و آثار هنری قائل نیست و آنها را حتی به دفتر خود نمیپذیرد!!
*خانم دهقانی، در حال حاضر از خود شما چند اثر در سطح شهر نصب شده است؟
چندین اِلمان در خارج از شهر و استان کرمان دارم و چندین اثر هم برای کرمان طراحی و نصب کردم. دربارۀ این آثار بازخورد خوبی از همشهریان عزیزم و خارج از استان و خارج ایران داشتم اما طی سالهای اخیر با عناوین و دلایل مختلف حذف و یا ربوده شدند.
*مجسمههایی که کنار گنبدجبلیه داشتید و از مواد بازیافتی ساخته بودید چرا جمع شد؟
اخیرا مجموعۀ چوپان و بزها که در مجاور گنبد جبلیه نصب شده بودند جمعآوری شده و به جای آن چند پروانۀ رنگی که کاملا فانتزی و کودکانه است در چنین مکانی نصب شده است. این انتخاب و تایید از سوی کارشناسان هنری شهرداری جای سوال و تعجب دارد! به گفتۀ دوستان بخشی از این مجموعۀ چوپان ربوده شده بود و بخشی دیگر نیز توسط شهرداری جمعآوری شده است، عدم توجه و ضعف در نگهداری آثار هم یکی از اشکالات کار شهرداری کرمان است. در حالی این آثار حذف شد که مجسمههای بازیافتی بهخاطر محیط زیستی بودن و نوع و تنوع در متریال و موضوعاتی که نوستالژی داشته و برگرفته از فرهنگ بومی منطقه بودند توانسته بود هم برای مخاطب عام و هم مخاطب خاص ارتباط خوبی برقرار کند و مورد استقبال بینظیری قرار بگیرد. بعد از جمعآوری، پیشنهادی برای احیای مجدد این مجموعه داشتم اما از نوع گفتوگو و سفارش دادن کار به هنرمند برایم روشن شد که آثار هنری برای شهرداری یک نمایش اداری هستند و فاقد ارزش و اهمیت؛ چرا که اگر غیر از این بود کمی تلاش برای نگهداری و دفاع از آثارشان میشد.
*اثری آمادۀ نصب در شهر دارید؟ یا ایدهای دارید که بخواهید برای نصب در کرمان آن را اجرایی کنید؟
ایده که بسیار است اما انگیزهای برای اجرا نیست یا همکاری برای اجرای آن از سوی شهرداری ضعیف بوده است. تجربۀ حاصله از رابطۀ میان شهرداری با برخی هنرمندان شهر منجر به یاس و نومیدی شده است که خود مسئولین هم به آن واقف هستند اما از آنجایی که یا کار خوب و بد را تشخیص نمیدهند یا کیفیت آثار برایشان اهمیت ندارد، کارهایی در سطح ابتدایی را با هزینههایی که نمیدانم چقدر است، به خورد شهر و شهروندان میدهند. در مورد اینکه سفارشی داشتهام و یا کاری در دست دارم یا نه؟ به مجموعۀ چوگان باز که در زمان شهردار سابق جناب عالمزاده طراحی و سفارش داده شد اشاره میکنم. از آن جایی که کرمان مهد چوگان ایران بوده است، بنده این اثر را برگرفته از دیوارهنگارههای میدان گنجعلیخان اجرا کردم ولی در پایان، مورد کملطفی و برخورد ناشایست از سوی دوستان زیبا سازی قرار گرفت، بنده هم ترجیح دادم این اثر را به رسم امانت به موزه هنرهای معاصر کرمان بسپارم. موزه کرمان از ارزشمندترین و غنیترین موزههای ایران است و برای من هم افتخاری است که اثرم آنجا دیده شود تا این که در داخل شهر نصب شود و هیچ تعهدی در قبال نگهداری و محافظت از آن از سوی مسئولین مربوطه نباشد.
*تجربهای از همکاری شهرداری و هنرمندان در شهرهای دیگر دارید که برای کرمان مفید باشد؟
آثار من به دلیل رویکرد بازیافتی و پیوند آنها با تجربۀ زیست مردم هر منطقه مورد استقبال واقع میشوند. برخلاف شهرداری کرمان، خیلی از دوستان و هنرمندان و مدیران شهرهای دیگر و هنرمندان و مجموعهداران آثار هنری، همچنین هنرمندان خارج از ایران از طریق صفحۀ اینستاگرام یا ایمیل و یا تماس تلفنی بارها این آثار را تحسین کردهاند. در پروژۀ جهانی که در سال ۲۰۱۷ در کشور آلمان برگزار شد دعوت شدم و از نمونه اجراهای بازیافتی بنده استقبال بینظیری شد و مورد تقدیر مسئولین شهرداری شهر دامشتات در کشور آلمان واقع شد. در ایران هم، بهعنوان مثال میگویم که مدیرعامل زیباسازی اصفهان چندین بار از کارگاه بنده بازدید کردند و از من برای دو سمپوزیوم فلز دعوت کردند؛ در حالی که هیچکدام از مسئولین شهرداری کرمان توجهی به این آثار نداشتند! همچنین سال ۱۴۰۰ در جزیره کیش مجموعهای را اجرا کردم که در میدان ساحل نصب شد که هم برای خودم و هم مدیران سازمان در کیش خوشایند بود و مورد تقدیر واقع شدم. مدیرعامل عمرانی کیش بعد از نصب این مجموعه، از بنده دعوت کردند و تقدیر شدم. در سال گذشته نیز به پیشنهاد مدیر شبکه مستند، مستندی با عنوان «جان فلزی» از روند اجرای کارهای بنده ساخته شد که چندین بار از شبکههای مختلف سیما ایران و شبکههای عربی پخش شده است. واضح است که برای داشتن شهری با مبلمان و آثار هنری خوب ضرورتهایی هست، ضرورت فهم نیاز، ضرورت داشتن دانش و سواد تجسمی، ضرورت داشتن کارشناسانی که کارشناس باشند، ضرورت عدم دخالت مسئولین در تشخیص تیم کارشناسی و در نهایت ضرورت صرف هزینۀ درست و کافی برای دعوت از تیم کارشناسی که به نظرم خود نوعی صرفهجویی است چون از هزینههای بیهوده و آلودگی منظر شهری جلوگیری میشود. شهرهای مطرح دنیا و همچنین شهرهای موفق در ایران، با کمترین منابع اما با آیندهنگری و داریت و خلاقیت و انگیزۀ برتر بودن و با تکیه و اعتماد بر نیروهای کارآمد به بهترین نتایج رسیدهاند.
نظر خود را بنویسید