محمد لطیف کار
اردیبهشت سال نود و هفت، به اتفاق روزنامهنگار ارجمند رضا شمسی به دیدار استاد محمد هژبر ابراهیمی رفته بودم، روزی که هرگز از خاطرم نمیرود، آه و بهت و حیرت عجیبی داشت. مجسمههای استاد هژبر تقریبا تمام اتاقها و حیاط خانهاش را پر کرده بود، نگران بود که برای نگهداری و یا نمایش آثارش جایی ندارد. بدلیل کمبود جا برخی روی هم افتاده بودند و آسیب دیده بودند، بعضا هم در حیاط خانه از گزند آفتاب و باران بینصیب نبودند. عکسهایی که آن روز گرفتم گوشهای از وضعیت نابهنجار را نشان میدهد، و هنوز آن خاطرة تلخ را برایم تداعی میکند.
از اینکه میدیدم هنرمندی مثل او که صاحب شهرت و جایگاه هنری خوبی است، در سالهای پیری و خستگی حتی جایی برای نگهداری آثارش ندارد، اندوهگین شدم. او تقریبا از همهی آثاری که خلق کرده بود داستانهای تلخ و شیرینی در ذهن داشت، اما تلختر از همه حکایت حال آن روز بود که ما به چشم دیدیم، آثار بیجا مانده بودند، و این خیلی استاد را نگران و غمگین کرده بود.
حالا که چند ماه است آن عزیز هنرمند چهره در خاک کشیده است، و دیگر در میان ما نیست، اینبار از زبان دختر هنرمندش در مصاحبه با «فردای کرمان» همان حرفهای نگران کننده را میشنوم که: «مجسمههای پدرم شرایط نامساعدی دارند! ... برای نگهداری آثار پدرم باید موزهای راهاندازی شود... وعدههای حمایت از آثار پدرم عملی نشد! و ...»
پس از خواندن مصاحبه با خودم فکر کردم: براستی مگر کرمان چند مجسمهساز و هنرمند پیشکسوت مثل او دارد که نمیتواند برای حفظ و نمایش آثارش کاری بکند؟ حرف امروز و دیروز هم نیست، آثار این هنرمند فروتن سالهاست که بلاتکلیف مانده است، واقعا این بیاعتنایی از کجا سرچشمه میگیرد؟!
آثار استاد هژبر بدون تردید در شمار سرمایههای فرهنگی و هنری کرمان هستند. حیف نیست با فرصتسوزی آنها را از دست بدهیم. حالا که خانة استاد با آثارش یکجا و سرخود به یک خانهموزة تمام عیار تبدیل شده است، بهتر نیست نهادهای متولی فرهنگ و هنر و گردشگری و مدیریت شهری دستی بالا بزنند، همدلی کنند و این فرصت را غنیمت بشمارند تا خانة این هنرمند را با آثارش یکجا به خانهموزهای در خور نام کرمان و استاد هژبر ابراهیمی تبدیل کنند؟
این را خوب میدانم که نهادهای دولتی خواهند گفت ما چنین بودجهای نداریم، کما اینکه در همین دهههای اخیر، شاهد از بین رفتن بسیاری از آثار ارزشمند تاریخی و فرهنگی شهر بودهایم و غالبا بدلیل کمبود بودجه کاری از پیش نبردهایم. با این وصف، وقت آن نرسیده است تا از شهرداری کرمان به عنوان یک نهاد مردمی که شرایط مالی بهتری هم دارد، انتظار داشته باشیم قدر این سرمایة فرهنگی و اجتماعی شهر کرمان را بداند، و حفظ و نمایش این آثار را در زمرة فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود به شمار آورد؟ راه و رسمی که معمول بسیاری از شهرداریهای بزرگ هم هست و با افتخار از آثار فرهنگی و هنری شهرشان حمایت میکنند.
نظر خود را بنویسید