رحیم بنیاسد آزاد
«پیروز ارجمند» هنرمندی چند وجهی است، وقتی پای صحبتاش مینشینی حرفهایش در حوزههای تخصصی و هنر نشان از تجربه و شناخت او از جامعه دارد؛ کسیکه به گفتۀ خودش دغدغۀ اجتماعی دارد؛ اما کیست که آثار ماندگارش در حوزۀ موسیقی فیلم و آهنگسازی را به یاد نداشته باشد؛ او اکنون در حوزۀ موسیقی و گردشگری و صنایعدستی فعال است و با جدیت دغدغههای اجتماعیاش را با نگاه تغییر در شرایط هنرمندان بومی این حوزهها پیگیری میکند؛ چیزی که میگوید زیاد توجهی به آن نمیشود، اما به قول خودش مانده و پایش ایستاده؛ با او در سالروز تولدش و در سالروز جهانی صنایعدستی همکلام شدم تا از دغدغهها و فعالیتهای این روزهایش بشنوم.
جناب ارجمند در حال حاضر مشغول چه فعالیتی هستید؟
من در حال حاضر در حوزۀ موسیقی و گردشگری، همزمان فعالیت میکنم، موسیقی که تخصص اول من بوده و بیش از 35 سال است که فعالیت حرفهای در آن دارم؛ الان هم همان را ادامه میدهم، از موسیقی فیلم و سریال کمی دور شدم و بیشتر به سمت آهنگسازی آثاری میروم که خواست و علاقهمندی شخصی خود من است، در این مدت دو آلبوم موسیقی برای کتابهای صوتی «بچههای قالیبافخانه» و «شما که غریبه نیستید» هر دو با صدا و متن «هوشنگ مرادیکرمانی» کار کردم. آلبوم دیگری کار کردم که مجموعه ترانههایی با اشعار مولانا و ابتهاج است. پروژۀ ملی سهراب سپهری را آمادۀ اتنشار کردیم و مجموعه آثارم در حوزۀ موسیقی فیلم را جمعآوری کردم که در چند ماه آینده منتشر میشود.
در حوزۀ گردشگری؛ حدود دو سال کارهای مطالعات و تدوین «سند جامع توسعه گردشگری استان کرمان» را به سفارش اداره میراثفرهنگی و گردشگری انجام دادم که چند هفته پیش ارائه شد و در مرحلۀ کارشناسی و طرح در شورای برنامهریزی و توسعه استان است. در این سند که حاصل پیمایش کل استان و جمع آوری اطلاعات و بررسیهای علمی است در نهایت به تدوین استراتژی و راهبردها و تعریف پروژه و رویدادهایی برای توسعۀ گردشگری استان کرمان انجام شده است.
فعالیتهای دیگری هم در حوزۀ گردشگری داشتم مثل: مدیریت پروژه ملی شهر گردشگر و مدیریت برند هویت شهرهای تهران و کرمان.
شما گفتید بیشتر خواستید دنبال علاقهمندیهای موسیقی خودتان بروید، این علاقهمندیها چیست؟
از کودکی نوازندگی را شروع کردم و در دهۀ دوم زندگی، به آهنگسازی رسیدم و فعالیت حرفهایام را در این زمینه ادامه دادم.
خلق اثر برای من خیلی شگفتانگیزتر و جذابتر از نوازندگی است؛ هر چند در آهنگسازی موسیقی فیلم محدودیتهایی وجود دارد که آهنگساز خیلی قدرتِ خود بودن را در موسیقی فیلم ندارد و ناچار است بر اساس متن فیلمنامه و کارگردانی حس و تخصصش را به محصول موسیقی تبدیل کند.
در سالهای اخیر اولویتم آهنگسازی فیلم نبود کارهایی دیگر را انجام دادم مثل همکاری با گروههای خارجی ازجمله، گروه آلمانی شیلر و با یک آهنگساز بلژیکی آلبوم مشترکی را کار کردیم و الان مشغول کار با خوانندۀ تاجیکستانی هستم.
تاسیس دانشکده موسیقی در کرمان هم ازجمله فعالیتها و دغدغههایم بود که انجام شد و تاکنون بیش از یکصد فارغالتحصیل در مقطع کارشناسی ساز ایرانی و کلاسیک جهانی داشتیم.
شما در حوزۀ صنایعدستی هم وارد شدید؛ دلیل این انتخاب چه بوده؟
گردشگری؛ سه حوزۀ میراثفرهنگی و صنایعدستی و هنر را هم پوشش میدهد؛ زمانی که گردشگر وارد یک منطقهای میشود از صنایعدستی، میراثفرهنگی و رویدادها و محصولات هنری در کنار سایر جاذبههای گردشگری مثل گردشگری غذا استفاده میکند. بر این اساس در حوزۀ صنایعدستی وارد شدم، با این انگیزه که ببینم چگونه میشود صنایعدستی را تجاریسازی و سرمایهپذیر کرد.
صادرات صنایعدستی علیرغم حجم زیاد نیروی انسانی فعال و تولیدات، حلقۀ مفقودهای دارد. این کمبود از مرحلۀ طراحی کانسپت شروع میشود تا مرحلۀ بازاریابی و صادرات ادامه دارد، درصدد بودم که اینها را بررسی و آسیبشناسی و مدلسازی کنم؛ حدود هشت سال است که «مشاور صنایع خلاق و گردشگری اتاق بازرگانی ایران» هستم؛ در همین راستا مطالعات و آسیبشناسی را در اتاق بازرگانی ایران شروع کردم و مدل جدیدی طراحی و ارائه شد. بعدا در کرمان هم مطالعات را ادامه دادم و این طرح را کرمانیزه و در نهایت مدل توسعه و سرمایهپذیری صنایعدستی کرمان را طراحی کردم که سال گذشته در شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی ارائه شد.
این مدل چیست و شاخصههای اصلی آن کدام است؟
اول اینکه در طراحی صنایعدستی علاوه بر طراحان کنونی باید به طراحان صنعتی هم سپرده شود؛ دوم در طراحی محصول باید فلسفۀ محصول، کاربردها و کارکردها با توجه به نیازهای روز تعریف شود؛ نکتۀ بعد اینکه باید در تولید، صنعتیسازی صورت بگیرد کارگاههای کوچک پاسخگوی نیازهای تولیدات بزرگ نیستند و نیازمند به تجهیزات پیشرفته است؛ مرحلۀ بعد برندینگ و بازاریابی و سرمایهپذیر کردن و صادرات است که در حال حاضر بهخصوص در سرمایهگذاری، بازاریابی و صادرات دچار خلاء هستیم، البته در بعضی از شهرها مثل اصفهان این موضوع تا حدودی حل شده است.
این چرخه از مطالعات تا طراحی، تولید، برندینگ و صادرات در طرح من بررسی شده و برایش مدلهایی پیشنهاد شده که در صورت اجرایی شدن، به رونق و توسعۀ صنایعدستی منجر میشود.
این مدل از لحاظ عملی چگونه اتفاق میافتد؟
از این نظر سه شکل دارد؛ یک بخش حمایتهای زیرساختی دولت و تکالیفیست که به عهدۀ دولت گذاشته شده است. بخش بعدی توجیه بخش خصوصی برای سرمایهگذاری امن و بخش دیگر برعهدۀ هنرمندان و تولیدکنندگان است، هنرمند نمیتواند صادرکنندۀ موفقی باشد به دلیل اینکه صادرات، سرمایه و ارتباطات و دانش لازم میخواهد. کار او باید به سرمایهپذیر بودن صنایعدستی منجر شود که این سرمایهپذیر بودن منتج به سرمایهگذاری و سود میشود و میتواند صادرکنندگان را جذب صادرات صنایعدستی بکند، در حال حاضر صادرات در بقیۀ بخشها مثل فولاد و مواد غذایی خیلی امنیت بیشتری دارد و تعریف شدهتر است. در صنایعدستی صادرکنندگان خیلی وارد نمیشوند.
در این طرح پروژههایی تعریف شده که طراحان، تولیدکنندگان، شرکتهایی که کار برندینگ را انجام میدهند و گروهی که در بستهبندی محصول فعالیت دارند، همه در کنار هم فعالیت میکنند. همچنین برای نهادهایی مثل شهرداری، بخش خصوصی و نیمهخصوصی، صادرکنندگان، دولت، هنرمندان و فعالان برای همه نقش و ماموریت تعیین شده است.
شما یک فروشگاه صنایعدستی هم راهاندازی کردید و از نزدیک و بهصورت ملموس مشکلات و چالشها را لمس کردید؛ از این چالشها بگویید؟
تفکر تولیدکنندگان صنایعدستی در کرمان فروش در محل است، این اولین چیزی است که باید تغییر کند و درصد فروش در محل به حداقل برسد؛ در بهترین حالت باید 15 درصد فروش در محل باشد و اگر رونق گردشگری صورت بگیرد این رقم تا 30 درصد بالا میرود،70 درصد بقیه باید برای صادرات و تولید برای صادرات برنامهریزی شود.
هنرمندی که کارگاه کوچکی دارد و اثرش را میخواهد بفروشد چگونه به صادرات فکر کند؟
دقیقا به نکتۀ درستی اشاره کردید، هنرمند نمیتواند یا حداقل به سختی میتواند خودش صادرکننده هم باشد، در چرخۀ صنعتی شدن، شرکتهایی هستند که بهصورت خوشهای محصولات را جمعآوری، بازاریابی و معرفی میکنند؛ استانداردسازی و بستهبندی میکنند، اتیکت و شناسنامه را صادر میکنند، همۀ اینها که انجام شد توسعۀ صادرات اتفاق میافتد.
ما از این شرکتها در کرمان نداریم؟
نداریم و شرکتهای دیگر هم هنوز به کرمان نیامدند؛ پیشنهاد مشخص من تاسیس «گروه مالی سرمایهگذاری صنایعدستی و هنر کرمان» است. این گروه مالی سرمایهها را تجمیع میکند و در پروژهها وارد میشود؛ مثل شهرکهای صنایع ستی که تولید انبوه انجام دهند، چون شما وقتی بازاریابی کردید تامین محصول باید بهقدر کافی باشد، این یکی از مشکلات کرمان است؛ فرض کنید الان رونقی در بازار مس صورت بگیرد آیا ما میتوانیم جوابگوی نیاز بازار باشیم؟ برای همین شرکتها بین مصرفکننده و تولیدکننده بررسی انجام میدهند و مرتب این را بالانس میکنند. مشکلی که در کشورهایی مثل امارات برای صادرات داریم این است که رقبای ما از هند و چین هستند و ما فاقد مزیتهای رقابتی در زمینۀ تولیدات انبوه و قیمتگذاری، بستهبندی و درجهبندی و تامین محصول و حتی کیفیت، هستیم.
اینها را باید همان گروه مالی سرمایهگذاری مالی یا توسعۀ صادرات صنایعدستی با شرکتهای تخصصی زیرمجموعهشان رفع کنند. کار یک فرد نیست، باید یک هلدینگ باشد که هر کدام یک بخش را به عهده بگیرد.
صنایعدستی کرمان خیلی پتانسیل بالایی دارد، چرا این اتفاق در کرمان نیفتاده و کسی تا به حال دنبال این شرکتها نرفته است؟
در کرمان چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اولویت دولت و مردم در حوزۀ خدمات، کشاورزی، صنعت و معدن است و هنوز ما وارد توجه به صنایع خلاق مثل صنایعدستی و گردشگری نشدیم، حتی گردشگری هم که یک موضوع اولویتدار است نه در اتاق بازرگانی کرمان، نه در دولت، هیچ جا اولویت استان نیست؛ یا حداقل در عمل، سیاستهایشان منجر به توسعۀ صنایعدستی و گردشگری نشده است. سالهایی که مشاور شهردار اصفهان بودم در نشستهای مشترک، رئیس اتاق بازرگانی اصفهان از توجه و اولویت مسئولان استان و اتاق بازرگانی به گردشگری و صنایعدستی میگفت. اشاره میکرد که؛ اقتصاد گردشگری در اصفهان 3 درصد اقتصاد اصفهان است، اما گردشگری در اصفهان اولویت اول در برنامهریزی و توسعه است. چنین عزم و ارادهای در کرمان وجود ندارد.
چون گردشگری باعث رونق اقتصاد میشود اینگونه است؟
الزاما گردشگری رونق ایجاد نمیکند؛ تا زمانی که ما بازار و جامعۀ هدف را نشناخته باشیم، و مشکلات طراحی و بازاریابی صنایعدستی حل نشود این اتفاق نمیافتد؛ میدان نقشجهان اصفهان که بزرگترین میدان صنایعدستی است نسبت به میدانهای مشابه خارجی مثل اسپانیا فروش بسیار اندکی دارد. دلیلش این است، ما بستهبندیهایمان استاندارد نیست، بخش درجهبندی و قیمتگذاری مناسب نیست، کارها شناسنامهدار و بارکددار نیست و خریدار در خرید احساس امنیت لازم را ندارد، اینها اگر رفع نشود، توریست اگر بیاید هم خرید نمیکند. 120 هزار نفر فعال صنایعدستی در کرمان داریم ولی گردش مالی بسیار کمی دارد. با برنامهریزی و داشتن طرح توسعۀ واقعی میتوان این ظرفیت را چه در بخش اشتغال و چه تولید و سرمایه افزایش داد.
خب این حلقۀ گمشده چیست و چه کسی باید پا پیش بگذارد؟
در همان اتاق بازرگانی کرمان از کمیسیون گردشگری بپرسید چه برنامهای برای توسعۀ صنایعدستی دارد؟ اگر برنامۀ مشخص و سند توسعه دارد در هشت سال گذشته چه اقدامی انجام داده که منجر به توسعه شده؛ ما با آمار سر و کار داریم؛ با تعریف و تمجید و رونمایی نمیتوان گفت ما توسعه ایجاد کردیم؛ یک صنعتگر و مسگر که نمیتواند تعیینکنندۀ استراتژی باشد، این کار باید توسط اتاق بازرگانی نمایندۀ بخش خصوصی انجام شود؛ معتقدم اتاق بازرگانی کرمان عزم لازم، برای توسعۀ گردشگری و صنایعدستی را ندارد، حتی در مقایسه با استانهایی که خیلی سابقۀ کمتری از ما در حوزۀ صنایعدستی و تاریخی و تمدنی دارند.7000 سال پیش در این منطقه صنایعدستی تولید میشده و به نوعی بخشی از هویت شناختهشدۀ ما در طول تاریخ است.
کمیسیون گردشگری اتاق بازرگانی کرمان در زمینۀ صنایعدستی، منفعل و محدود به چند نفر است. کمیسیون با انجمن صنایعدستی که در اتاق تاسیس شده ارتباطی برقرار نمیکند. طرح مطالعاتی که در شورای گفتوگوی اتاق و دولت ارائه کردم و به نوعی طرح ملی بود و توسط مدیران و نمایندگان استان، تاکید بر اجرایی کردن آن شد حتی یک تماس از سمت رئیس کمیسیون برای نهاییسازی و ارائۀ آن در قالب سند نشد. ارتباط بدنۀ صنعت گردشگری و صنایعدستی با مدیران اتاق بازرگانی کرمان بهعنوان نماینده و پارلمان بخش خصوصی محدود است.
چرا این کار را نکردند لزومش را احساس نکردند؟
لزومش را که احساس کردند، این که چرا کاری جدی نمیکنند و اولویت آنها نیست را خودشان باید پاسخ دهند. امروز در صنعتی مثل فولاد برای ایجاد یک شغل باید چیزی حدود 3 و نیم میلیارد تومان سرمایهگذاری شود که این رقم در صنایعدستی به 30 میلیون تومان میرسد در حالی که صنایعدستی یک شغل خلاقانه با ارزش افزوده بالا است و ذینفعانش در خود منطقه هستند و مصرف آب زیادی ندارد و به تخریب محیط زیست هم نمیانجامد و ارزشهای مادی کسب شده در استان باقی میماند و ارزشهای هویتی و فرهنگی دارد و خانواده ذینفعان اصلی آن هستند و در بعد امنیتی هم ارزشمدار است. بپذیریم معادن کرمان نقش موثری در توسعۀ کرمان ندارند، اگر درآمد معادن کرمان به ده برابر هم برسد استان کرمان همین که هست میماند، برای اینکه درآمد آنها در استان کرمان هزینه نمیشود؛ ولی در صنایعدستی، پول آن قالی که بافته میشود یا ارزشهای به دست آمده از صنعت گردشگری و صنایع خلاق علاوه بر اینکه ارزشآفرینی اجتماعی دارد در منطقه هزینه میشود و مالک ارزشهای مادی و معنویاش مردم کرمان هستند.
شما در حوزۀ موسیقی، گردشگری و صنایعدستی فعالیت میکنید که در نگاه کلی موضوعاتی هستند که به هم مرتبط هستند. انتخاب اینها با چه هدفی بوده است؟
وقتی سال 94 از بدنۀ دولت جدا شدم سالها سوالم این بود ما چگونه میتوانیم هنرمندان بومی چه در موسیقی و چه در صنایعدستی را توانمند کنیم، مطالعاتی انجام دادم و رسیدم به گردشگری موسیقی و در دانشگاه رشتۀ مدیریت گردشگری خواندم، البته لازم است اشاره کنم که؛ من یک گردشگر حرفهای و جهانگرد هستم و تجربیات جهانی را از نزدیک دیدهام. پس از بررسی متوجه شدم توانمندسازی باید از دختران و زنان و جوانان خصوصا در روستاها و مناطق کمبهره شروع شود. در واقع اینها سرمایههای ما هستند و نیازمند فراگیری مهارت و حمایت هستند. مدلهای جهانی موفق را بررسی کردم و یک مدل طراحی کردم و در قشم انجام دادم که موفق بود و این را بعدا تعمیم دادم به شهرهای دیگر و در بعضی شهرها ایجاد شد ولی در کرمان اجرا نشد؛ بعد رسیدم به این نکته که این حلقۀ مفقوده کجاست. مدلهای توسعه و برنامههای کشورهای هند، مالزی و اسپانیا را در صنایعدستی بررسی کردم و در نتیجه مدل توسعۀ صنایعدستی کرمان تدوین شد. این مطالعات کاملا با هزینههای شخصیام و بدون هیچ حمایتی بود. آن مدل در شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی ارائه شد و استاندار و نمایندگان و متخصصان هم استقبال و تاکید بر اجرایی شدن کردند اما گویا اتاق بازرگانی کرمان علاقهمند نیست که مدل من را مطالعۀ نهایی و اجرایی کند در حالی که خودشان هم مدل و برنامۀ توسعۀ صنایعدستی ندارند.
بر این باور بوده و هستم که؛ صنایعدستی و گردشگری نقطۀ قوت توسعه و آبادانی کرمان هستند، کرمان با اینها شناخته میشود، ما این برند کرمان را نباید از دست بدهیم، هر توسعهای بخواهد در کرمان انجام شود بر این سنگبنای معماری، فرهنگ، صنایعدستی، گردشگری و ادبیات کرمان باید انجام شود. اگر من در روستایی گردشگری موسیقی را راه میاندازم، در کنارش کارگاه صنایعدستی هم راهاندازی میکنم که میتواند محصولش را بفروشد، و خانوادهای منتفع شود، اینها یک زنجیره است.
جناب ارجمند با این فعالیتها اگر بخواهید خودتان را معرفی کنید بر اساس اولویت چه میگویید؟
آهنگساز و فعال حوزۀ صنایع خلاق و گردشگری هستم. هر چند تجربۀ مدیریتی هم در این زمینهها دارم. بعضی انسانها دغدغههای اجتماعیشان بر فردیشان اولویت دارد و بعضی انسانها از یک مقطعی در زندگیشان دغدغههای اجتماعیشان بیشتر میشوند، من همیشه از نوع اول بودم و مسائل اجتماعی اولویت بیشتری نسبت به مسایل فردی برایم داشته است.
چیزی که در این سالها به آن رسیدم این است که؛ فرصت کافی برای کارهای انجام نشده نداریم، جهان با سرعت در حال دگرگونی و توسعه است؛ وقتی تجربه و دانشی داریم این وظیفۀ ما است که این را به کار بگیریم، کاری که همایون صنعتی در لالهزار کرد، در حالی که میتوانست در تهران بماند یا در لندن زندگی کند، خودش را با وجود مشکلات زیاد، درگیر توسعه در یک منطقه کرد. در کرمان نگران فرار سرمایههای مالی و انسانیمان هستیم و برای آنها نمیتوانیم کاری بکنیم، من نمیتوانم به جوان کرمانی بگویم از کرمان نرو چون برایش شرایط لازم را فراهم نکردیم. گاهی وقتی با شوق از دانشجویانم میخواهم مهاجرت نکنند و در کرمان و ایران بمانند، از من میپرسند مگر شما که دغدغۀ توسعه دارید چقدر توانستید به طرحهایتان جامۀ عمل بپوشانید. پاسخم برای آنها قانعکننده نیست.
من چندین سال در کشورهای مختلف درس خواندم و تجربه کردم و علیرغم اینکه میتوانستم شرایط امنتر و آرامتری آنجا داشته باشم برگشتم ایران؛ و کرمان؛ خیلی دوستان اسم این را خودکشی حرفهای میگذارند، اما من فکر میکنم یکی از عاقلانهترین کارهایی است که همۀ ما باید انجام دهیم.
اگر توسعۀ فردی در ما اتفاق افتاده باشد و خودمان فرد توسعهیافتهای باشیم اگر برگردیم به سرزمینمان کرمان با همۀ مهارتهایی که خارج از کرمان فراگرفتهایم میتوانیم سرمایههایی باشیم برای توسعۀ کرمان تا جوانهایی که رفتند هم برگردند؛ من راه توسعۀ کرمان را این میدانم. اینها وظیفۀ اتاق بازرگانی و بخش خصوصی است که شرایط و انگیزهها را ایجاد کند، من تا زمانی کرمان میمانم که بتوانم کاری انجام دهم، اگر احساس کنم نمیتوانم کاری انجام دهم من هم منصرف میشوم و میروم؛ تا الان که علیرغم ناملایمات و نامهربانیها و بیاحترامیهایی که در کرمان دیدم و زیاد هم بوده، امید و انگیزه دارم و ایستادم و فکر میکنم میتوانم برای سرزمین مادریام کاری انجام دهم.
به نظر شما توسعه در هنرمند چگونه شکل میگیرد؟
هنرمند، نیازمند توسعۀ فردی است تا بتواند توسعهگرا باشد. توسعۀ فردی در هنرمند، شامل خرد و عقلانیت است، خرد و عقلانیت صرفا با کار هنری انجام نمیشود، من نمیتوانم ساز بزنم بگویم خردمند میشوم؛ هنرمند باید یک فرد پیشرو، بابصیرت و دانا باشد، اگر دانایی نباشد، خرد و عقلانیت نباشد، رفتارهای او میتواند اثرات مخربی در جامعه داشته باشد، در دنیا به کسی میگویند توسعهیافته که اصیل باشد، اصالت یعنی کسی که مسئولیت اجتماعی دارد، صداقت دارد، ارزشآفرینی میکند، کسی که منافع جمع را بر منافع فرد ترجیح میدهد، وقتی هنرمند به اینجا رسید، توسعۀ فردی انجام شده است.
در حالی که هنرمندان اولین چیزی که میگویند این است که ما دغدغههای اقتصادی و رفاهی زیادی داریم و نمیتوانیم به این چیزها فکر کنیم، اما اینها توجیه کردن است. هوشنگ مرادیکرمانی، و یدالله آقاعباسی و صدها کرمانی دیگر را میشناسیم که مشکلات و محدودیتها باعث نشده از مسیر پیشرفت باز بمانند و خودشان ستونی شدند برای ایجاد توسعه. توسعۀ فردی در هنرمندانمان کم است، برای همین است که هنرمان جهانی نمیشود، هنرمندی که کتاب نمیخواند، جامعه اش را نمیشناسد، دغدغهمند نیست، مسائل اجتماعی را نمیفهمد، مسئولیت اجتماعی ندارد و صرفا کار هنری میکند، تاثیر واقعی در جامعه نمیتواند داشته باشد.
نظر خود را بنویسید