سیدمحمدعلی گلابزاده
جامعۀ دندانپزشکی کرمان، بر اساس یک سنت ستوده، امسال نیز در یک گردهمایی باشکوه، و در جمع خانوادۀ دندانپزشکی کرمان، طی مراسمی به یاد ماندنی، این روز را گرامی داشتند و از مقام دندانپزشکان خدمتگزاری که برخی از آنان بیش از نیم قرن به مردم حقشناس کرمان، عرضۀ خدمت کردند، تجلیل نموده و مقام ارجمندشان را گرامی داشتند. اقدامی که بیگمان میتواند سرمشق و الگویی بایسته برای دیگر صنفها و مجامع گوناگون باشد.
اما در این میان، نکات ارزشمندی به چشم میخورد که نباید آسان از کنار آن گذشت. اولین اصل، شادی و سرور حاکم بر این بزم بود، اهمیت این مسئله از آن جهت که جامعۀ دندانپزشکی با آن همه سختی کار، برای یک روز هم که شده، تعارفات و تکلفّات شغلی را کنار گذاشت و به مصداق «تسقط الاداب بین الاحباب» با برنامههای متنوع ظنز و شادیبخش، همراه با موسیقی و ترانه، خستگی خود و خانوادۀ خویش را تکاند و تقدم «اضحی» بر «ابکی» که توصیۀ قرآن کریم نیز هست مورد توجه قرار گرفت.
خدایش بیامرزاد سیداشرفالدین قزوینی، شاعر و نویسنده و مدیر «روزنامه نسیم و شمال» میگفت: «لذت دنیا زن و دندان بود / بی زن و دندان، جهان زندان بود».
بر این اساس باید گفت دندانپزشکان، میکوشند تا انسانها در زندان بیدندانی اسیر نشوند، البته اصل نخست را هم از یاد نبریم، کما اینکه بوذرجمهر حکیم نیز به نمایندگان دولت روم قدیم یادآور شد که: چهار اصل بر جهان حاکمیت دارند... یکی از آنها زن است که اگر نبود، جهان چهرهای نازیبا و خشن پیدا میکرد.
باری در گذر تاریخ، صاحبان تفکر و اندیشه، کوشیدند تا زمینهای برای درمان درد و تقویت دندانها فراهم سازند، زیرا نه تنها پطر کبیر به هنگام دندان درد حاضر بود اقتدارش را با درمان و آرامش آن سودا کند، بلکه حتی عارف صبوری چون مولانا در برابر درد دندان فریاد بر میآورد که «چو درد گیرد دندان تو عدو گردد»... و چنین است که همۀ رهروان این طریق در طول تاریخ مورد احترام بودند. حتی در قحط سالیِ دانشِ دندانپزشکی، مردم کرمان ابوالحسن نخعی معروف به «حسین بزی» که کار کشیدن دندان را انجام میداد، عزیز میداشتند. حسین، در زیر یکی از درختهای میدان ارگ (میدان باغ) آرایشگاهی داشت که به سلمانی سایهچمن شهرت داشت، شغل دیگر او دندانکشی بود، البته نه اینگونه که امروز دندانپزشکان، بیمار را روی صندلی متحرک مینشانند، دندان او را بیحس می کنند و میکشند، بلکه او معمولاً بیمار را روی زمین درازکش میکرد، زانوها را روی سینه او میگذاشت کلبتین را به دندانش میانداخت و با زور و زاری آن را میکشید، بعد هم یک چای دارچین آماده به او میداد و دو قِران هم میگرفت، تازه بیمارِ او کلّی هم دست به سینه، عقبعقب میرفت و اظهار تشکر میکرد. و یا مرحوم دکتر صنوبر، درجهدار ارتش که خانه و مطب او رو به روی هتل صحرای کنونی بود و در دهۀ 30 چند دندان کرمخورده از نگارنده کشید که «شرح آن بگذار تا وقت دگر».
به هر روی، این حرفه و رشتۀ پزشکی همواره از جایگاه و موقعیت ویژهای برخوردار بوده است اما این حرمتگزاری موجب نشد که گردهمایی جامعۀ دندانپزشکی کرمان، خشک و بیروح برگزار شود، تا مبادا به گمان برخی کجاندیشان، اعتبارشان خدشهدار شود. نکتۀ بسیار مهم اینکه حتی برخی از دندانپزشکان کرمانی، تابوشکنی کردند، روی صحنه رفتند و همراه با گروه موسیقی، ترانه و تصنیف و آواز خواندند و به باور اینجانب، به هنر، آبروی بیشتری بخشیدند و بر این تصویر ذهنی غلط که «آواز خواندن و اجرای موسیقی توسط خوشخوانهای صاحب مقام در جمع شایسته نیست» خط بطلان کشیدند.
هنوز هم برخی ذهنهای سنتی، اجرای اینگونه برنامهها را برنمیتابند و آن را دونِ شأنِ یک عالم و دانشمند و صاحب تخصص میدانند، گاهی هم به این بیت خواجوی عزیزمان اشاره میکنند که: «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز / تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی».
یعنی مسخرگی و مطربی را در کنار هم آورده که صد البته، من بر این باورم ـ خواجویِ موسیقیشناس، که به دستگاههای موسیقی ایرانی تسلط داشت و برخی اشعارش همچون «دلم ای وای به دل، وا دلم ای وای دلم» به قول استاد شجریان، خود موسیقی است ـ هرگز چنین نیّتی نداشته و یا در لحظۀ خاصی از زندگی، قافیه را باخته، چون در ادامهِ همین بیت میگوید: «زین طایفه شعرت به شعیری نخرد کس / گر آب حیات است به پاکی و روانی».
به هرحال، حتی اگر اینهمه، توجیه نگارنده باشد، همینکه تعدادی از دندانپزشکان هنرمند، روی صحنه آمدند و به اجرای موسیقی پرداختند و اوج ارزش وجودی خود را به تماشا گذاشتند قابل تقدیر و تقدیس است. یقین دارم عارف بزرگی چون شیخ محمود شبستری، بر گونههای آنان بوسه میزند که نظر عارفانۀ او را حرمت گذاشتند که: «جهان چون خط و خال و چشم و ابروست / که هر چیزی بهجای خویش نیکوست».
خلاصه اینکه دندانپزشکان هنرمند، یا هنرمندان دندانپزشک بر ارزش و اعتبار خود افزودند و تمثیلی از شجاعت و خودباوری را به تماشا گذاشتند.
نکتۀ ارزشمند دیگری که در این مراسم قابل توجه بود، یاد کردن، نام بردن و تجلیل از بزرگانی بود که سالها در عرصۀ دندانپزشکی به مردم کرمان خدمت رساندند. کسانی چون شادروانها: دکتر شفازند، دکتر مهدی استوار، دکتر جواد کوپا، دکتر دانشور، دکتر حسین داداللهی، دکتر ثمری و ... از یاد نبریم که اینان، راه روشن و پرفروغی از خدمتگزاری را برجای گذاشتند، بهویژه دکتر مهدیخان شفازند که بیش از 80 سال پیش در خیابان شاهپور آن روز، مطبی داشت و پیران امروز، خاصه آن خدمتگزاریها را به یاد دارند. یا مرحوم دکتر «کوپا» که گاه سری به مدارس میزد و به دانشآموزان آموزش میداد، همچنین دکتر حسین داداللهی که پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه به هند رفت، سپس رشتۀ دندانپزشکی را در آلمان دنبال کرد، آنگاه راهی سوئیس شد و در کنار شادروان دکتر سیّاح، اولین متخصصی است که رشتۀ ارتدونسی را در ایران راه انداخت و این افتخار را نصیب کرمانیها کرد.
یکی از افتخارات نگارنده این است که 60 سال پیش ـ در سال 1343ـ وقتی در بهداری کرمان استخدام شدم، با اکثر این عزیزان از نزدیک آشنا و با آنها محشور بودم و خاطرات بسیاری دارم که امید است روزی توفیق نگارش آنها حاصل شود، کسانی که علاوه بر دندانپزشکی، معلّم اخلاق و نشانهای از اخلاص نیز بودند مانند دکتر کوپا که هستۀ مرکزی بسیاری از کارهای خیر و مراکز نیکوکاری در محافلی که او تشکیل میداد، پا گرفت و یا حسین داداللهی که به همت او، تعدادی از کودکانِ فاقدِ امکاناتِ مالی، راهی مدرسه شدند، به دانشگاه راه یافتند، مدارک عالی تحصیلی گرفتند و امروز در مقام قاضی ـ وکیل دادگستری و سایر تخصصها ... انجام وظیفه میکنند. همچنین شادروان دکتر فتحالله ثمری که در حدود سالهای 1350 بهعنوان اولین دندانپزشک، به عضویت سازمان نظامپزشکی درآمد و کارنامهای سرشار از عزت و بالندگی از خود بر جای گذاشت.
در جوار این حرکت بسیار ارزشمند، تجلیل از دندانپزشکانی که بیش از نیمقرن عرضۀ خدمت دندانپزشکی به مردم کرمان، خود را به شولای بازنشستگی آراستند، آنقدر شوقانگیز بود که برخی دیدهها به اشک شادی زیور یافت. به ویژه زمانی که دکتر مهدی عامیزاده در سن 87 سالگی، آراسته به غبار ایّام، اما با قامتی به بلندایِ صبوریِ روزگاران و روشنایِ چلچراغِ خدمت، روی صحنه ظاهر شد و با اشارهای به شصت و چند سال کار دندانپزشکی در کرمان، بازنشستگی خود را اعلام کرد، همگان زبان دل به سپاسگزاری گشودند و برای او ـ که صد قافله دل همره اوست ـ سلامتی و طول عمر آرزو کردند.
خداحافظی برخی دندانپزشکان دیگر نیز آمیزهای از اشکها و لبخندها بود. جای بانوی فرزانه و فرزند کوچه سنگاب بازارـ خانم صمدانی ـ خالی بود که پس از نود و چند سال عمرِ همراه با خدمتگزاری، روی صحنه بیاید و از خاطرات همسر فقیدش قاسمخان جلیلوند، دندانساز تجربی یاد کند و خاطرۀ آموزش با کشیدن دندان گوسفندان را!! که خود حدیث و حکایت مفصلی دارد، یاد کند.
باری برگزاری مراسم روز دندانپزشک در کرمان و تجلیل از خادمان این عرصه که دهها «نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست» در جهت گسترش روح حقشناسی و تسرّی اندیشه سپاسگزاری از خدمتگزاران راستین جامعه به شمار میرود. این اقدام، بیانگر چشمِ روشن و بیناییِ دل برگزارکنندگانِ اینگونه مراسم است، زیرا به قول حضرت مولانا «مادح خورشید، مداّح خود است» بانو صمدانیها، دکتر عامیزادهها، دکتر ثمرهها و... دیگر هیچ نیازی به «چهچه و بهبه» من و شما و تجلیل و تکریم ندارند، ولی برگزارکنندگان اینگونه همایشها، صلا میدهند که ما هم چشم داریم و خورشید را میبینیم و در عین بینیازی، مدح او را میگوییم و ستایشش میکنیم، تا دیدۀ روشن و چشم بینای خود را نشان دهیم.
مدح، تعریف است و تخریق حجاب / فارغ است از شرح و تعریف آفتاب
مادح خورشید، مداّح خود است / که دو چشمم روشن و نامُر مدست
نظر خود را بنویسید