اسما پورزنگیآبادی: کتابفروشیهای کرمان چندین سال است که فشارهای اقتصادی زیادی را تحمل کردهاند و این وضعیت بهبود نیافته که هیچ، مدام در حال بدتر شدن هم هست.
یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای کرمان، فروشگاه «کتاب خوب» واقع در ابتدای خیابان استقلال است. علی شریفی، مدرس دانشگاه و مدیر این کتابفروشی با اشاره به اینکه درآمدها پاسخگوی هزینهها نیست، میگوید که تحت این فشارهای اقتصادی دارد به تعطیلی فکر میکند. این، خبر بسیار بدی است برای همۀ دوستداران فرهنگ و کتاب در کرمان.
کتاب خوب، چهار شعبه داشته که تاکنون، دو شعبۀ آن تعطیل شده و این خطر، اکنون، شعبههای باقی مانده در کرمان و جیرفت را تهدید میکند.
شریفی که 28 سال در این حرفه دوام آورده، در این گفتوگو از برخی چالشهایی میگوید که فعالان این صنف با آن مواجهند.
*لطفا در ابتدا، ماجرای ورودتان به این حرفه را شرح دهید. چه شد که به کتابفروشی روی آوردید؟
بنده دوران دانشجوییام در تهران بودم و از آنجا که دانشگاهم در میدان انقلاب بود و میدانید که این محدوده، مرکز کتابفروشیهای کشور است، بسیار به این حرفه علاقهمند شدم و از همان زمان بود که عشق به اینکه در آینده، در کنار هر کاری که تخصصی انجام میدهم حتما کتابفروشی هم داشته باشم، در من ایجاد شد. فکر میکردم کتابفروشی، بهترین راهی است که میتوانم به فرهنگ کشور خدمت کنم و همین، انگیزۀ ورودم به این حرفه شد. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، قبل از اینکه سراغ کار اداری بروم، ابتدا کتابفروشی باز کردم.
* چند سال است که در این حوزه مشغول هستید؟
حدود 28 سال.
*روزی که قصد داشتید کتابفروشی تاسیس کنید، فضای فرهنگی کرمان مناسب این کار بود؟
من کتابفروشی را از جیرفت شروع کردم. بعد از راهاندازی شعبۀ جیرفت، شعبهای هم در کرمان راهاندازی کردم.
*آن زمان، دورنمایی از آیندۀ این شغل داشتید؟ فکر میکردید میتوانید برای تامین معیشت، روی این حرفه حساب کنید؟
واقعیت این است که جیبی برای این کار ندوخته بودم ولی راستش را بخواهید تصور هم نمیکردم که این کار، تا این حد مشکلات دارد و دشوار است. البته این را بگویم که سالهای ابتدایی فعالیتم، شرایط خوب بود اما از زمانی که افزایش نرخ کاغذ و حذف سوبسید کاغذ باعث افزایش جهشی قیمت کتاب شد مشکلات نیز بیشتر شد. الان وضعیت طوری شده که مثلا امروز که کتابی را میفروشیم، فردا که بخواهیم سفارش بدهیم، خیلی اوقات چهار تا پنج برابر قیمت آن کتاب که دیروز فروختیم را باید بپردازیم. یعنی باید پنج کتاب بفروشم و با پول آن، یک کتاب در فروشگاه جایگزین کنم. من میدانستم مشکلاتی وجود دارد و کار فرهنگی در ایران توجیه اقتصادی ندارد برای همین، بعد از اینکه از نزدیک شرایط این حرفه را دیدم، به کسانی که میخواستند به این حوزه ورود کنند، میگفتم اگر با انگیزۀ درآمد مالی به این شغل میآیید، بدانید که سرخورده خواهید شد. متاسفانه خیلیها هم سرخوردگی را تجربه کردند، وارد عرصۀ کتابفروشی شدند اما یکی، دو سال بعد، تعطیل کردند.
*اشارهای به افزایش چند برابری قیمت کتاب کردید. این، یکی از چالشهایی است که صنف شما با آن مواجه است. به جز این، چه چالشهایی در این کسبوکار فرهنگی وجود دارد؟
یکی از مشکلات ما مربوط به کاری است که ناشران غیرحرفهای انجام میدهند و یکسری کتابها را با قیمتهای بالا وارد بازار کرده و گاهی حتی با همکاری نهادهای ذیربط، آن را در نمایشگاههایی با تخفیف 50 درصد عرضه میکنند در حالی که کتاب، نه مترجم خوبی دارد، نه کاغذ و صحافی خوبی دارد و نه قیمتگذاری آن بهدرستی انجام شده است. مثلا قیمت کتاب را دو برابر قیمت واقعی تعیین میکنند و بعد میگویند 50 درصد تخفیف میدهیم! خریداران هم اغلب، تنها به همین تخفیف 50 درصد توجه میکنند غافل از اینکه کتابی که میخرند ترجمه و کیفیت چاپ مطلوبی ندارد. گاهی مواقع شده که دیدم قیمت کتاب را تا سه برابر قیمت یک ناشر خوب تعیین کردهاند. یکی دیگر از چالشهای ما، نمایشگاههایی است که برگزار میشود و یکسری ناشران خاص در آن شرکت میکنند. کتابفروشی که 12 ماه سال باید در یک شهر کار کند، قربانی کسانی میشود که یک هفته، 10 روز، با یارانۀ دولتی میآیند و کتابهایشان را عرضه میکنند. این نمایشگاهها به بازار کتاب هر شهری از جمله کرمان آسیب میزند. نمایشگاههای کتاب نه فقط به ضرر صنف کتابفروش بلکه به ضرر همه است. وقتی یک کتابفروشی تعطیل شود، کل حوزۀ کتاب آسیب میبیند اما شاید این تعطیلی، با این شرایط بازار کتاب، در درازمدت به نفع خودِ کتابفروش باشد که سرمایه و زمانش را در بازار دیگری هزینه کند.
*28 سال زمان زیادی است که دوام آوردهاید. هیچوقت به تعطیلی فکر کردید؟
من زمانی چهار شعبۀ کتابفروشی در جیرفت و کرمان داشتم. دو شعبۀ آن پیش از این تعطیل شده و احتمال اینکه شعبۀ سوم به زودی تعطیل شود هست.
*خبر بدی است. شعبۀ کرمان یا جیرفت را تعطیل میکنید؟
هر دو. شرایط خیلی سختی داریم. نرخ اجارهبها بسیار افزایش پیدا کرده و در حدی است که تقریبا میتوانم بگویم 600 درصد بیشتر شده است. با درآمدزایی که کتاب دارد نمیتوانم جوابگوی این هزینهها باشم. مگر درآمدم شش برابر میشود که بتوانم این اجاره را تامین کنم؟ به احتمال زیاد، تا ماههای دیگر شعبۀ دیگری را هم تعطیل کنم.
*چرا در شهری مثل کرمان کتابفروشی به یک حرفۀ پردرآمد تبدیل نمیشود؟
در یک نگاه کلی باید بگویم که این مشکل تنها مربوط به شهر کرمان نیست بلکه مشکلی کشوری است. آیا در تهران کتابفروشیها درآمدزایی کافی دارند؟ براساس صحبتهایی که با همکارانم در دیگر شهرها داشتم، آنها هم وضعیت خوبی ندارند. منتها امسال در تعطیلات نوروز به اهواز رفته بودم، در روزهای سوم و چهارم فروردین که هم مدارس و دانشگاهها و هم ادارات تعطیل است، به سه کتابفروشی سر زدم و دیدم که همه تقریبا مملو از جمعیت بودند. این شرایط، خیلی با کرمان متفاوت است. اگرچه صاحبان این کتابفروشیها هم از افزایش قیمت کتاب گلایهمند بودند ولی رونقی که آنها دارند، با کتابفروشیهای ما قابل مقایسه نیست. این را هم بگویم که به دلیل شرایطی که در بازار کتاب پیش آمده، بسیاری از کتابفروشیهای کشور فقط عنوان کتابفروشی و تابلوی کتابفروشی را دارند اما به فروش محصولات تزئینی و فانتزی روی آوردهاند. در اهواز، در نهایت 20 درصد از فضای یک کتابفروشی به کتاب و بقیۀ آن به فانتزیفروشی اختصاص داشت. وقتی با صاحب کتابفروشی در اینباره صحبت کردم، گفت که برای دوام آوردن چارهای جز این نداریم.
*در کرمان هم این وضعیت وجود دارد.
کرمان را با اهواز که شهری بزرگتر است مقایسه نمیکنم اما در مقایسه با شهرهای همتراز هم، کرمان وضع بدتری دارد و کتابفروشیها کمرونقتر هستند. در اهواز، در یکی از کتابفروشیها، در حالی که من از شلوغی آنجا در تعطیلات رسمی نوروزی متعجب بودم، یکی از مشتریان ثابت کتابفروشی از فروشنده میپرسید که چرا کتابفروشی خلوت است. سوم فروردین، طبیعی است که کتابفروشی خلوتتر از دیگر روزها باشد ولی همان روز، این کتابفروشی، از روزهای اوج کار ما شلوغتر بود.
*در این حدود سه دههای که کتابفروشی دارید، سختترین دورانی که داشتید چه زمانی بوده است؟
در دو مقطع شرایط بسیار سختی را گذراندم که هنوز دارم تاوان و خسارات آن دو مقطع را جبران میکنم. یکی، زمانی بود که شهرداری کرمان در فلکۀ آزادی شروع به ساخت زیرگذر کرد. دو سالی که زیرگذر ساخته میشد، در وضعیت بسیار اسفناکی بودیم و بر فروش و درآمد ما تاثیر فاجعهآمیزی گذاشت. روزهایی بود که حتی یک مشتری حتی برای تماشا، به کتابفروشی ما سر نمیزد. تا که آمدیم از آن شرایط عبور کنیم، کرونا شیوع پیدا کرد و تعطیلی و محدودیت و قرنطینه پیش آمد. دوران کرونا دورۀ بسیار مصیبتباری برای ما بود و ما هنوز در حال پرداخت خسارات آن زمان با سودهای چند درصدی به بانکها هستیم.
*برای اینکه چراغ کتابفروشی را خاموش نکنید، به چه حمایتهایی نیاز دارید؟
یک زمانی در ملاقات حضوری با یکی از وزرای سابق فرهنگ و ارشاد که پرسید چه حمایتی نیاز دارید، گفتم: کمک شما این است که هیچ کاری نکنید! دولت همین که در کار ما دخالت نکند و سنگاندازی نکند کمک بزرگی است. به وزیر گفتم که برگزاری نمایشگاهها بزرگترین مشکل ماست و آخرین میخی است که به تابوت کتابفروشیها میزنید. ما از دولت حمایتی نمیخواهیم چون میدانیم حمایتی نمیکنند. در زمان کرونا گفتند برای حمایت از کسبوکارها وام میدهیم، تا جایی من اطلاع دارم بسیاری از همکارانم این وام را نگرفتند، چون شرایطی برای دریافت وام گذاشته بودند که کسی نمیتوانست آن را دریافت کند. دولت نه نمایشگاه برگزار کند و نه وام بدهد. شهرداری خیلی میتواند به کتابفروشیها کمک کند ولی این کار را نمیکند. همین تابلویی که ما نصب میکنیم، از بسیاری صنوف شاید عوارض مربوط به تابلو گرفته نشود اما از ما گرفته میشود در حالی که شهرداری میتواند در این شرایط سخت، در این زمینهها از صنف کتابفروش حمایت کند یا در حوزۀ تبلغات شهری میتواند امکانی در اختیار کتابفروشیها قرار دهد.
*براساس تجربهای که دارید، بیشتر مشتریان شما چه کتابهایی خریداری میکنند؟
قشر جوان بیشتر رمان و کتابهای خودیاری روانشناسی میخوانند.
*بین خانمها و آقایان این علائق متفاوت است؟
خانمها بیشتر رمان میخوانند و آقایان کتابهای تاریخی، سیاسی و روانشناسی خودیاری.
نظر خود را بنویسید