امیر لریزاده* داستان ما از تابلو کوچکی شروع میشود که روی آن نوشته شده است؛ «دانشگاه شهید باهنرکرمان، اداره امور خوابگاهها، خوابگاه هرندی». تا همین چندسال قبل، در تقاطع بزرگراه «یادگار امام» و بلوار «شهید نیکزاد»، مجموعه ای با عنوان «خوابگاه هرندی» سرپناه و محل آسایش دانشجویانی بود که از دور و نزدیک برای ادامه تحصیل به کرمان میآمدند. هر روز صبح، دختران دانشجو کیف و کتاب به دست، پرشور و اشتیاق منتظر بودند تا سرویسهای دانشگاه، از راه برسند و آنها را به کلاسهای درسشان برسانند. غروب که آخرین سرویس دانشجویی به ایستگاه برمیگشت، مسافران جوانش حس خوب و آرامبخشی داشتند. همگی بعد از یک روز پرتلاش به سرای پرمهر و یادگار پدرانهای وارد میشدند که برای مدتی خانة دومشان شده بود. در ادامة جریان معرفی خیرین دانشگاه شهید باهنر کرمان، از دهلیز بررسی اسناد و شواهد، همچنین گفتگو با برخی افراد، سری به هزارتوی تاریخ معاصر کرمان زدیم تا اطلاعات بیشتری از پیشینة خوابگاه، خیرین و بانیانش کسب کنیم. بنا به شواهد و گفتههای همکاران، اساتید پیشکسوت دانشگاه، مسئولین و افراد مطلع از جمله آقای «کیومرث هرندی»، امین و وکیل متولی موقوفههای شادروان «حاج شیخ ابوالقاسم هرندی»، این ملک در زمینهای کشاورزی و باغهای پسته منصوب به ایشان واقع شده است و چون علاقة وافری به احداث و توسعة فضاهای علمی و آموزشی داشتهاند، شخصاً ملک را برای حمایت از آموزش عالی، درنظرگرفته بودند. با مرور اسناد قدیمی و مکاتبات اداری سالهای 1358 و 1359 شمسی، اینطور برمیآید؛ در مجموعة متعلق به «دانشسرای عالی فنیکرمان»، ملک اهدایی شادروان ابوالقاسم هرندی به مساحت سیهزار مترمربع (سه هکتار) به انضمام ساختمانی سه طبقه با زیربنای دو هزار متر مربع دارای اسکلت فلزی و نمای آجر(در شرف اتمام)، با کاربری خوابگاه دانشجویی در جریان انقلاب و بهمن 1357 (دو ماه پس از فوت شادروان هرندی) ناتمام مانده است. پس از انقلاب که دانشسرای مذکور به «دانشسرای حنیفنژاد» تغییر نام داده میشود، با موافقت استاندار وقت، مقرر میشود؛ بعد از تکمیل و تجهیز ساختمان و همچنین ایجاد حصار پیرامون زمین، این مجموعه بهعنوان خوابگاه دانشجویی با ظرفیتی بالغ بر سیصد و پنجاه نفر مورد استفاده قرار گیرد. در صورتجلسه تحویل و تحول خوابگاه، مورخ 27 فروردین 1358 اینگونه ثبت شده است؛ مسئولین دانشسرا موافقت نمودهاند، از آنجا که زمین و قسمتی از هزینههای احداث ساختمان توسط شادروان هرندی تامین شده است، خوابگاه را به نام ایشان نامگذاری نمایند. مدتی بعد، دانشسرا در«دانشگاه ملیکرمان» ادغام شده است و براساس مصوبه جلسه 26/4/1359 شورای انقلاب و ابلاغ رئیس جمهور وقت، در تاریخ 4/5/1359 کلیه اموال منقول و غیرمنقول دانشسرا نیز به دانشگاه کرمان منتقل میشود. ملک اهدایی آقای هرندی در دورههای مختلف، گاهی میزبان دختران و گاهی محل اسکان پسران دانشجو بوده است. پس از بازگشایی رشته اقتصاد و راهاندازی رشتههای حسابداری و مدیریت زیرمجموعه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، در سالهای ابتدایی دهة هفتاد، مقرر میشود؛ این سه رشته به صورت دانشکدهای مجزا فعالیت نمایند. در جریان بازدید نمایندگان وزارت علوم و پیگیری مسئولین وقت دانشگاه، مجوز فعالیت دانشکدهای مستقل، مشروط به اختصاص ساختمانی مجزا صادر شد. لذا از مهرماه سال 1374 تا پایان سال تحصیلی 1379 امور اداری و کلاسهای آموزشی دانشکده مدیریت و اقتصاد درساختمان هرندی مستقر بوده است. پس از بازگشت دانشکده به پردیزه اصلی دانشگاه شهید باهنر کرمان، این مجموعه دوباره بهعنوان خوابگاه دانشجویی مورد استفاده قرار میگیرد. در مدت بهرهبرداری، ساختمان موجود به لحاظ امکانات تأسیساتی همواره توسط دانشگاه بازسازی و نگهداری شده است تا اینکه پس از زلزله آذرماه 1396 به دلیل قدمت ساختمان، خسارتهای پیشآمده و نگرانی از استحکام بنا، طبق نظر کارشناسی، دانشجویان ساکن به خوابگاههای دیگر منتقل میشوند. نظر به گسترش رشتههای دانشگاهی و پذیرش روزافزون دانشجویان در مقاطع مختلف و ضرورت افزایش فضاهای خوابگاهی، طرح توسعه خوابگاه هرندی نیز با تهیه نقشه برای احداث بلوکهای جدید در محوطه و حیاط این مجموعه در دستور کار دانشگاه قرار میگیرد، اما متاسفانه به دلیل کمبود منابع مالی و محدودیتهای شروع پروژههای عمرانی از محل بودجههای دولتی، این طرح متوقف مانده است. امید است خیرین نیکاندیش، آنهایی که قلبهای پرمهرشان برای پرورش جوانان نخبه و فراهم نمودن زمینة رشد و توسعه کشور میتپد، در بازسازی و احیای این خوابگاه مشارکت نمایند تا دوباره شور و شوق رفت و آمد دانشجویان به این بنای ماندگار، جان تازهای ببخشد. خستگیناپذیری حاج ابوالقاسم هرندی حاج ابوالقاسم هرندی انسان خودساختهای بود که طی چند دهه تلاش خستگیناپذیر در کرمان و استانهای همجوار نهتنها در زمینة کشاورزی، بازرگانی و صنعت گامهای بلندی برداشت، بلکه براساس تربیت دینی و فرهنگ خانوادگی، منشاء خدمات ارزشمندی در زمینههای اجتماعی و مذهبی نیز بوده است. از این جهت، نام ایشان در حافظه تاریخی ایران، بهخصوص کرمانیها ماندگار شده است. حاج ابوالقاسم، متولد 13 اسفند 1276 شمسی در شهر یزد میباشد. وی علاوه بر تحصیلات مکتبی متداول آن زمان، مدتی را در محضر «آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی »، از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و بنیانگذار حوزه علمیه قم، به فراگیری دانش حوزوی نیز مشغول بوده است و از این جهت ایشان را «شیخ ابوالقاسم» نیز خطاب میکردند. دختر «حجتالاسلام آقا سیدجلال هجری »، از روحانیان و علمای معظم شهر رفسنجان، از مرحوم پدرشان نقل کردهاند که در ایام جوانی با ایشان در حوزة اصفهان همدرس بودهاند. در جوانی، پس از فوت مادرشان، «بیبی حیات» (متوفی 4 اسفند 1296 شمسی)، همراه با خواهر کوچکترشان «حاجیه خانم سلطان هرندی» و به دعوت خانواده مادری که از تجار سرشناس بودند، به کرمان مهاجرت کرده و تحت سرپرستی خالهشان «حاج بیبی سکینه هرندی» و محبت پدرانه همسرش «حاج علیاکبر هرندی» زندگی جدیدی را آغاز مینمایند. پس از مدت کوتاهی در حجره حاج علیاکبر و حاج ابوالقاسم، فرزندان «حاج محمدجعفر تاجر هرندی» مشغول به کار میشود. صداقت، هوشیاری و پشتکارش، مهر او را بیش از پیش در دل این دو برادر افزود. آنچنانکه واسطه و بانی ازدواج وی با «ایران خانم امیدوار»، دختر خواهرشان شدند. پنج سال طول کشید تا هرندی توانست همسرش را به منزل مستقل اما اجارهای خود ببرد و سالها بعد توانست خانة بزرگی، ابتدای خیابان فردوسی خریداری کند. بانوی مهربان هرندی، ضمن پرورش شایستة فرزندانشان؛ ایراندخت، مهدی، زهرا، فاطمه و صدیقه، پا به پای همسرش برای مردم کرمان مادری و خواهری کرده است. حاج ابوالقاسم همة توفیقات خود را مرهون الطاف الهی و حمایتهای همسر فداکارش میدانست. ایشان بهعنوان انسانی برجسته و تاثیرگذار مورد مشورت دولتمردان منطقه و پایتخت بود، اما هرگز دور کارهای دولتی نگشت و از این موقعیت فقط به عنوان رابط مردم و دولت بهرهبرداری میکرد، به همین جهت منزل و تجارتخانهاش همواره مرکز مراجعات مردمی بود. بعد از نماز صبح که «بابا صفر» درب خانه را باز میکرد، مردم یکی یکی برای چارهاندیشی، وساطت و گرهگشایی مراجعه میکردند و حین صرف صبحانه مشکلاتشان را میگفتند. آقای هرندی عادت داشت یا خودش پیگیر کارشان شود یا یکی از معتمدین و نزدیکان از جمله داماد خواهرشان، «حاج محمدعلی بازرگان» را برای همراهی و به سرانجام رساندن آن خواسته، مأمور میکرد. مراجعین ادارات دولتی که از راههای دور میآمدند، شب را در منزل آقای هرندی میماندند و صبح روز بعد راهی مقصدشان میشدند. «حاج دده شکوفه» و سایر اهالی خانه با روی گشاده برای پذیرایی از میهمانان، به «حاجیه ایران خانم» کمک میکردند. خانواده، اهل خانه و میهمانان، همگی سر یک سفره مینشستند. بسیار دلسوز، مهربان و باحوصله بودند. منزل هرندی پر بود از عطر اسپند، ذکر سلام و صلوات مجالس آشتیکنان که طرفین با پا درمیانی این زوج نیکاندیش، رنجشها و دلتنگیهایشان را کنار میگذاشتند و به صلح و صفا میرسیدند. حاج ابوالقاسم هیچ وقت با هیچکس دلخوری نداشت و اگر کسی برایش رنج و مزاحمتی ایجاد میکرد، کدورتی به دل نمیگرفت! به درسخواندن توصیة ویژهای داشت و میگفت: اگر مشکلی در این زمینه دارید به من مراجعه کنید تا کمکتان کنم. اگر کسی برای شروع کسب و کارش سرمایهای نیاز داشت، او را حمایت میکرد. هیچ کاری را شتابزده و یا نیمهکاره انجام نمیداد. اهل مشورت بود. کارهای جمعی و گروهی برایش اولویت داشتند. معمولاً با همراهی دوستان و فامیل به زیارت عتبات مشرف میشدند و به خادمین حرم در کربلا، کاظمین، نجف و سامرا کمک مالی میکرد. کرمانیها بنا به لهجة شیرینش و اینکه پدر و پدربزرگشان ساکن یزد بودهاند، او را یزدی میدانند ولی حقیقت این است که مؤسس نامی خاندان بزرگ و با سابقه هرندی در قرن نهم هجری قمری، «مولانا پیرجمالالدین محمد اردستانی» معروف به «پیرجمالی» از عرفای آن زمان و بعد از ایشان هم نامآورانی نظیر «حکیم مولانا محمدصادق اردستانی»، «حکیم ملا محمدشفیع اردستانی» و «آیتالله شیخ محمدمهدی پاشنه طلا» (جد خاندان هرندی در یزد و کرمان) از اهالی شهرستان اردستان در استان اصفهان بودهاند. از شیخ محمدمهدی که در میان فضلا و علما شهرت، احترام و موقعیت خاصی داشت، چهار پسر باقی ماند که کوچکترین آنها «محمداسماعیل» معروف به «میرزا آقا» (متوفی1294شمسی)، امام جماعت مسجد ابوالمعالی و مدیر مدرسه نصیریه یزد، پدر شیخ ابوالقاسم هرندی بوده است. شادروان هرندی از سمت خانواده عالمپرور پدری، دارای پشتوانه مذهبی و اعتقادی و از سمت خانواده متدین و خوشنام مادری، صاحب سرمایه و شم اقتصادی بود. لذا علاوه بر صداقت و درستی در تجارت، صاحب دانش و ذکاوتی بود که به او کمک کرد از طریق داد و ستد با تجار یزد، اصفهان و خراسان موفقیتهای قابل توجهی بدست آورد و مورد احترام و اعتماد مردم، بخصوص بازاریان قرار گیرد. به تدریج بازرگانی را توسعه داد و در زمینة واردات و صادرات توانست نمایندگی فروش اجناس اتحاد جماهیر شوروی در جنوب شرق ایران را کسب نموده و نیاز مردم به پارچه، قند، نفت و غیره را بدینوسیله تامین نماید. در نیمة نخست قرن چهاردهم هجری شمسی، عمدة فعالان اقتصادی بهویژه آنها که در کرمان، خراسان، اصفهان، یزد، سیستان و حتی بنادر هرمزگان فعالیت تجاری داشتند، شیخ ابوالقاسم هرندی را می شناختند. به کشاورزی هم عشق می ورزید و از مردان پیشگام و موفق پستهکاری نوین در کرمان، رفسنجان و باغداری مرکبات در جیرفت بود. علاوه بر توسعه کشاورزی، در آبادی دهات و تأمین خدمات عمومی در آنجا نیز همت مینمود. راهاندازی کارخانه برق در کرمان یکی از شاخصترین اقدامات این مرد بزرگ که منجر به توسعه صنایع نوین در جنوب شرق کشور شد؛ راهاندازی کارخانه برق بود. بعد از تهران، تبریز، مشهد و اصفهان، نخستین شعلههای روشنایی برق در «بازارعزیز» و نزدیکی «محله گلبازخان» کرمان با پیگیری و خرید یک دستگاه موتور برق 55 کیلو واتی توسط حاج ابوالقاسم از کشور شوروی در سال 1308 و بهره برداری از «بنگاه چراغ برق هرندی» در سال 1311 روشن شد. ارادة آقای هرندی برای خرید این تجهیزات از روسیه و انتقال آن به کرمان در آن سالها، با ابتداییترین امکانات حمل و نقل و عبور از جادههای خاکی، اعجابآور و ستودنی است. حاج ابوالقاسم هرندی اولین شعلة مجانى برق را در پرورشگاه صنعتى كرمان روشن كرد و در آذرماه 1341 کلیة تاسیسات برق را وقف نمود تا درآمد آن به مدت دوازده سال برای ساخت دانشکده کشاورزی و درصورت اضافه درآمد به ساخت بیمارستان پنجاه تختخوابی اختصاص یابد. اما متاسفانه بهنظر میرسد این خواسته محقق نشد! بنگاه برق هرندی تا زمان ملی شدن صنعت برق، روشنایی شهر کرمان را تأمین نمود. ساختمان زیبا و تاریخی آن، 25 مرداد 1384 با شماره 13379 در فهرست آثار ملی ایران ثبت گردید و درحال حاضر، سالن کارخانه بصورت نمایشگاه دائمی سیر تحول صنعت برق در استان کرمان با عنوان «موزه برق» مورد بازدید علاقهمندان واقع میشود. حاج ابوالقاسم هرندی به اتفاق جمعی از بزرگان کرمان از جمله؛ «حاج محمد ارجمندکرمانی»، «حاج غلامرضا آگاه»، «دکتر علی ایرانیکرمانی»، «محمدعلی یاسائی»، «علی ارجمندکرمانی»، «محمد و علی تدین»، «ناصر عامری»، «مهدی حکیمزاده»، «محمدحسین و محمدتقی برخوردار»، «جمشید سروشیان»، «احمدیزدانپناه (دیلمقانی)»، «کیخسرو کیانیان» و «شهریار راوری» که همگی از فعالان اقتصادی و اجتماعی آن روزگار بودند، با دعوت از دیگر افراد، صنایع و کارخانههای متعددی را در کرمان پایهگذاری نمودند تا ضمن توسعه اقتصادی و کارآفرینی در انجام امور خیر و عامالمنفعه نیز مشارکت موثری داشته باشند. هرندی بر این باور بود؛ اگر ثروت و سرمایه در چرخه تولید و رونق اقتصادی قرار نگیرد، هیچ ارزشی ندارد. بر همین اساس همراه با دوستان صمیمی و همفکر، بخش قابل توجهی از دارایی خود را به این امر اختصاص می داد و بهجز بهرة حاصل از آن، به چراغ روشنی که فرا راه جامعه قرار میگرفت نیز میاندیشید. آنها افراد متمکن را نیز به جلسات خود فرا میخواندند و یا شخصاً به منزل و محل کارشان مراجعه میکردند. دسته قبضی را که به عنوان سهام شرکت در شرف تأسیس همراه داشتند را به منظور پایهگذاری کارخانهها و توسعه صنایع میفروختند و از آنجا که همة آنها به آقای هرندی و دوستانشان اعتماد داشتند، زمینة رونق اقتصادی، مشارکت اجتماعی، کارآفرینی، خدمات عمومی و عامالمنفعه را فراهم مینمودند. «کارخانه خورشید»، «کارخانه فابریک»، «کارخانه سیمان کرمان»، «شرکت سهامی کتیرا» و غیره به اینصورت راهاندازی شدند. برای نمونه احداث «کارخانه ریسندگی و بافندگی خورشید» را به اتفاق آقایان ارجمند، کیانیان، تدین، حکیمزاده و دیگران در سال 1312 آغاز و در سال 1314تأسیس نمودند. این کارخانه یکصد دستگاه حلاجی و تصفیه پنبه و بیش از پنج هزار دوک ریسندگی داشت. چهارصد و سی نفر کارگر در سه شیفت کار میکردند. دستمزد کارگران ساده، حدود یکصد تومان و حقوق کارکنان فنی، نزدیک به پانصد تومان بود و امکاناتی مانند حمام، بهداری و غذاخوری نیز داشتند. کارخانه خورشید در سال 1316 روزانه سیصد بقچه نخ پنبهای تولید میکرد و تا سال 1332 فعال بود. بعدها در بهمن 1346 پس از تعطیلی و فروش ماشینآلات فرسوده، ساختمان آن مشتمل بر سالن چهارهزار متری با سقفهای گنبدی زیبا، ستونهای هشت ضلعی و سردر تاریخیاش که از شاهکارهای معماری «علی محمد راوری» و از جاذبههای دیدنی شهر کرمان است، بهمنظور ایجاد «کتابخانه مرکزی» مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این بنای تاریخی و فرهنگی 30 شهریور 1378 با شماره ثبت 2419 بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. سهم هرندی در توسعة اجتماعی و اقتصادی آقای هرندی در سال 1322 عضو اتاق بازرگانی و در سال 1340 نیز از اعضای انجمن شهر کرمان بود. ایشان در راهاندازی شبکه حمل و نقل شهری نیز سهم بزرگی داشت. تلاشهای خیرخواهانهاش، آثار و بناهای ارزشمندی از او در سرتاسر شهر و استان کرمان به یادگار گذاشته است و این گواهی است بر نیکاندیشی این تلاشگر فرزانه. شیخ ابوالقاسم هرندی بیش از نیم قرن، در عرصة مدیریت اقتصادی و اجتماعی کرمان حضور فعال داشت و در شرایط حساس به کمک سرمایه اجتماعی که از راه مردمداری و درستکاری در جامعه به دست آورده بود، حقوق پایمال شدة نیازمندان و محرومان را اعاده میکرد؛ تا جاییکه مخالفانش، خرید موتور برق از شوروی و رابطة تجاری با شرکتهای روسی را بهانه نمودند و بنا به سوءظن و گزارشهای شهربانی، «رضاشاه» در سال 1313 وی را به تهران احضار و مدتی را در بازجویی و حبس به سر برد. اما نیت خیرخواهانه او به یاریاش آمد و با تلاش دوستان و بزرگان کرمان از جمله «آیتالله حاج میرزا محمدرضا مجتهدکرمانی»، از پیشگامان نهضت مشروطه و یکی از روحانیون معظم کرمانی، از این ماجرا جان سالم به در برد. وی از منظر توجه و فعالیت در امور خیریه، فردی شاخص محسوب میشد. احداث شیرخوارگاه، پرورشگاه، مدرسه، کتابخانه، درمانگاه و مسجد همگی نشان از نیات خیرخواهانه او دارد. تقریباً در تمامی مجامع و جلسات امور خیریه و عامالمنفعه علاوه بر حضور هرندی میتوان نقش تاثیرگذار وی را مشاهده نمود. در کتاب «خاطرات سیاسی فرخ»، استاندار وقت کرمان، ماجرایی خواندنی از دسیسة دلالان و نانوایان برای ایجاد بحران نان، پس از اشغال ایران در شهریور 1320 روایت شده است. در آن روزها که مردم کرمان از قحطی و اوضاع آشفتة نان به فریاد آمده بودند، به درخواست آقای فرخ، پنج تن از بازرگانان شریف از جمله آقایان هرندی و دیلمقانی هرکدام سه هزار تومان سرمایه گذاری کردند تا پنج دکان نانوایی تافتونپزی و بیست و پنج دکان سنگکپزی به سرپرستی آقای «کرمانی» از محترمین شهر، برای از بین بردن بازار سیاه، راهاندازی شود و نان باکیفیت و ارزان بین مردم توزیع گردد. در نهایت پس از چند ماه، سرمایة اولیه و قرض بازرگانان بازپرداخت شد و بیست و یک هزار و ششصد تومان سود خالص را به «دارالایتام صنعتیزاده» اختصاص دادند. هنگامی که «بیمارستان مرسلین»، نخستین بیمارستان شهر کرمان که توسط انگلیسیها اداره میشد، به دستگاه رادیوگرافی نیاز داشت، آقایان هرندی و ارجمند علاوه بر هزینة شخصی، اقدام به جمعآوری کمکهای نقدی نمودند تا اینکه رئیس بیمارستان توانست این دستگاه را از لندن خریداری کند و با پیشنهاد آنها و پیگیری استاندار وقت، به دلیل استفادة عموم، ورود تجهیزات مذکور به ایران مشمول معافیت گمرکی گردید. یکی از ویژگیهای روانشاد هرندی، پافشاری او بر فراگیری و گسترش دانش بود. کم نیستند افراد تحصیلکردهای که جایگاه علمی خود را مدیون هرندی میدانند. ضمن اینکه ایشان بدون تظاهر، برای ادامه تحصیل بعضی دانشآموزان، دانشجویان و طلاب که از قدرت مالی برخوردار نبودند نیز بدون آنکه خودشان متوجه شوند، به طریقی کمک لازم را مینمود. از دیگر فعالیتهای خیرخواهانة هرندی میتوان به احداث چندین مدرسه، اهدای دو قطعه زمین برای تأسیس پرورشگاه صنعتی و دبستان صفاری، اهدای دوقطعه زمین برای احداث دبستان(پسرانه و دخترانه) در محلة زریسف، بنای شیرخوارگاه و مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست در کرمان و همچنین احداث دو درمانگاه، خانه مدیر درمانگاه، ورزشگاه و دو دبستان در شهر رفسنجان اشاره نمود. حاج شیخ ابوالقاسم هرندی درآمد ملکی را هم برای مخارج چند تخت بیمارستان اختصاص داده است و با ایجاد اشتغال برای زنان سرپرست خانواده، در رفع مشکلات و گرفتاریهای معیشتی آنها نیز همت مینمود. ایشان در سال 1341 مقدار قابل توجهی از املاک خود در رفسنجان، کرمان و جیرفت را وقف نمود و درآمد آنها را به امور خیریه و عامالمنفعه اختصاص داد که کماکان طبق وقفنامه ادامه دارد. روش زندهیاد هرندی این بود که هر سال یک کار خیر انجام دهد. در مراسم کلنگزنی شیرخوارگاه این موضوع را مجدد یادآور شد. پیمانی که تا پایان زندگی استوار ماند و فرزندانش را به ادامة این راه تشویق نمود. یکی دیگر از ابعاد شخصیت مرحوم هرندی، تعلقات، تفکرات و تمایلات مذهبی اوست. چنانکه در بررسی رویدادهای اواخر دوره قاجاریه و پهلوی میتوان نقش پررنگ او را در تمامی فعالیتها و مراسم مذهبی کرمان به خوبی مشاهده نمود. «حجتالاسلام دعائى» مدیر فقید «مؤسسه اطلاعات» از دوران طلبگی خود دركرمان روایت میکند؛ آقایان هرندى، ارجمند و آگاه، هرماه به مدارس علمیه کرمان و طلاب کمک نقدی مىكردند. در زمان تدوین این مقاله، (چهل و چهار سال پس از رحلت حاج شیخ ابوالقاسم هرندی) جناب آقای کیومرث هرندی تائید نمودند؛ کماکان از طرف شادروان هرندی مبلغ قابل توجهی، هرسال به این مدارس اهدا میگردد. شیخ ابوالقاسم مقید به شرکت در نماز جماعت به امامت «آیتالله صالحیکرمانی» در «مسجد جامع مظفری» بود. اهل مسجد ایشان را از بازوهای توانمند مذهبیون میدانند. چون علاوه بر حمایت مالی و معنوی همه جانبه از علما، در ساخت و ساز مسجد و همچنین تلطیف بسیاری از موضعگیریها و اقدامات دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حکومت پهلوی علیه مبارزان آن دوران نیز نقش مهمی ایفا نموده است. «حجتالاسلام فهیمکرمانی» نقل مینماید؛ در بسیاری از مواقع که جوانان مبارز آن روزگار به دلیل پخش اعلامیه و سخنرانیهای مذهبی و ضدحکومتی بازداشت میشدند، آیتالله صالحیکرمانی از تنها کسی که در این زمینه یاری میخواست، مرحوم هرندی بود و ایشان نیز به دلیل اعتبار و جایگاهی که در کرمان داشت، گاه تنها با یک تماس تلفنی به مسئولان میتوانست موجبات آزادی آن افراد را فراهم آورد. تاسیس کتابخانه جنب مسجد جامع مسجد جامع مظفری بیش از 2500 جلد کتاب داشت. نگهداری و استفاده از آنها نیازمند ایجاد کتابخانه بود. شادروان هرندی در سال 1348 شمسی دو منزل مسکونی در جوار مسجد به مساحت 300 متر مربع را خریداری و پس از تخریب و بازسازی آنها، کتابخانهای با زیربنای 400 متر مربع در دوطبقه احداث نمود. وی علاقة وافری به مطالعه داشت و در اوقات فراغت کتاب میخواند. از این جهت مجموعهای بالغ بر چهار هزار جلد کتاب اعم از چاپی و خطی نیز در منزل فراهم آورده بود که بعد از احداث کتابخانه، آنها را به این مجموعه اهداء و منتقل نمود. در تاریخ 6 اردیبهشت 1349 وقفنامهای تنظیم و کتابخانه را برای استفاده عموم به «آستان قدس رضوی» واگذار نمود و بخشی از املاک را نیز از طریق وقف برای پشتیبانی از کتابخانه درنظر گرفت و تا پایان عمر تمام حقوق کارکنان و هزینههای کتابخانه را شخصاً برعهده داشت. خانواده هم بعدها به تناوب، کمکهایی به کتابخانه نمودند. از جمله بازسازی و بهسازی ساختمان و تجهیزات کتابخانه، که همگی در زمان حیات فرزندشان شادروان «حاج مهدی هرندی» توسط آقای کیومرث هرندی انجام شد. در بخشی از متن وقفنامه با اشاره به حدیث نبوی آمده است؛ «همین که آدمی از این جهان رخت بربست و در سرای باقی چشم گشود، کلیه تصرفات او از مال و منال و علایق و روابط منقطع و جدا میشود مگر از سه چیز: صدقه جارى و ماندگار، دانشى كه مردم از آن بهرهمند شوند و فرزند نیكوكارى كه برایش دعا و طلب رحمت و مغفرت کند و از این جهت آقای هرندی با میل و رغبت و کمال عقل و شعور و اختیار «قربه الیالله و طلبا لمرضاته»، وقف مؤید و حبس مخلد نمود بر آستان قدس رضوی حضرت ثامنالائمه علیابن موسیالرضا(ع) ارواحنا فداه همگی و تمام شش دانگ خانه مشتمل بر عمارت فوقانی و تحتانی پلاک 463 واقع در بخش دو کرمان به منظور کتابخانه و قرائتخانه عمومی که مطالعه کتب مطبوعه را نموده و از آنها استفاده نمایند و تولیت آن را ضمن اجرای صیغه وقف مفوض نمود به متولی عظیم الشان آستان قدس رضوی و مطالعه و استفاده از کتب مطبوعه در کتابخانه نامبرده، انحصار به مسلمین ندارد و اهل هر ملت و مذهب که بخواهند مطالعه و استفاده نمایند، مجاز میباشند به شرط آنکه مزاحمتی از طرف آنها به سایرین فراهم نشود.» اکنون پس از نیم قرن فعالیت، کتابخانه هرندی دارای یکصد نسخه کتاب خطی، دویست و هفتاد نسخه چاپ سنگی، سی و سه نسخه چاپ سربی و بیش از هشتاد و هفت هزار جلد کتاب چاپ افست میباشد و به بیش از چهارده هزار نفر عضو دائم خدمات میدهد. تعدادی از دانشآموزان و دانشجویان در هنگام امتحانات پایان سال و کنکور نیز از سالن مطالعه این کتابخانه استفاده میکنند. خانه باغی با معماری فاخر ایرانی در حدود سال 1252 شمسی، «محمدرضا خان عدلالسلطان» که از صاحب منصبان نظامی کرمان بود، اقدام به احداث باغی تفریحی به مساحت بیست و پنج هزار متر مربع خارج از حصار شهر کرمان کرد. نقشة ساختمان مرکزی باغ را پسرش «دکتر مرتضیقلی اسفندیاری» که بین سالهای 1247 تا 1266 در فرانسه مشغول به تحصیل بود، تهیه و برای پدرش فرستاده است. این بنا که براساس نقشههای فرنگی و ساختاری تلفیقی با ویژگیهای معماری ایرانی بنا گردیده است، تمامی ویژگیهای یک باغ عمارت ایرانی را دارا بوده و ساختمانهای جنبی نیز به آن اضافه گردیده است. 61 سال بعد حاج ابوالقاسم هرندی در سال 1313 این خانه باغ را به قیمت چهل هزار تومان خریداری کرد و تا اوایل دهه پنجاه شمسی در آن سکونت داشت. شهریور 1320 پس از اشغال ایران، رضاشاه مجبور به استعفا شد و به «جزیره موریس» در جنوب آفریقا تبعید گردید و از راه اصفهان، یزد و کرمان عازم بندرعباس شد تا با کشتی به محل تبعید برود. در آن روزها، اکثر شهرها و حتی مراکز استانها فاقد هتل مناسب برای اقامت بودند. طبق سنت حکومت قاجار و پیش از آن، محل اقامت موقت رضاشاه و همراهانش منازل بزرگان شهر بود. این گروه بعدازظهر 31 شهریور 1320 به کرمان رسیدند. به روایت «استوارت»، سرگرد نیروی دریایی آمریکا و کارشناس مسائل اطلاعاتی که رضاشاه را در این سفر همراهی میکرد، بیست نفر را در خانة دو تن از متمولین شهر اسکان دادند که چندان رغبتی به پذیرفتن آنها نداشتند. «شمس پهلوی»، نقل میکند؛ گوشدرد رضاشاه در کرمان شدت یافت. «دکتر سرهنگ جلوه»، رئیس بهداری لشکر از وی عیادت نمود و برای او چند روز استراحت را تجویز کرد، اما کنسول انگلیس در کرمان بر عدم توقف پافشاری مینمود. به پیشنهاد مهدی فرخ، استاندار کرمان، رضاشاه در خانة آقای هرندی اقامت نمود و سرانجام پس از چهار روز اقامت در کرمان، رهسپار بندرعباس شدند. از آنجا که این منزل به جهت معماری فاخر، قدمت و وقایع تاریخیاش مورد توجه بود، آقای هرندی خانه و مقداری از زمینهای اطرافش را در سال 1349 به وزارت فرهنگ و هنر جهت تبدیل به موزه اهدا نمود و پس از مدتی بقیه باغ را نیز وزارت فرهنگ و هنر خریداری کرد و تا مدتی هم به عنوان ساختمان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کرمان مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر طبقه همکف ساختمان بهعنوان موزة سازهای سنتی و طبقه اول آن بهعنوان موزه باستانشناسی مورد بازدید علاقهمندان است و تعداد یکصد و هشتاد و پنج اثر نفیس از تابلوهای مشبک استاد «اکبر صوتی»، پدر مشبک ایران نیز در این موزه نگهداری میشود. باغموزه هرندی 18 آذر 1354 با شماره 1170 بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. حاج شیخ ابوالقاسم هرندی روز یکشنبه 5 آذرماه 1357 در سن 81 سالگی دارفانی را وداع گفت و به دلیل تعلق خاطر زیادی که به کتابخانه داشت و آنجا را مکانی معنوی میدانست، بعد از تشییع جنازهای شکوهمند، با حضور آیتالله صالحیکرمانی پیکر او را در راهرو ورودی کتابخانهاش به خاک سپردند تا دفتر خیرخواهی، نیکاندیشی و نیکوکاریش همواره گشوده بماند و برگ برگ آن دفتر، بیانی از خداجویی و راست کرداری مردی بزرگ و فرزانه را فراروی همگان بنماید. اقامت ناخواسته و کوتاه مدت رضاشاه در خانهباغ هرندی، پس از انقلاب موجب سوءظن دوباره و بهانهای بود تا این بار عمدة املاک خانوادگی و همة شرکتهای مهدی هرندی در نیمة تیر 1358 مصادره شوند. دستگاه قضایی و صادرکنندة رای، پس از سی سال به اشتباه خود پی برد و بهطور مکتوب اعلام نمود؛ در صدور رأی دچار اشتباه و خطا شده است و با این وصف بستر لازم برای گسستن رأی را فراهم کرد و در سال 1391 بخشی از مزارع موروثی را با حکم دادگاه بازگرداندند. با این وجود آقای مهدی هرندی به لحاظ اینکه این اشتباهات را در جریان انقلاب 1357، طبیعی میدانست، به احکام صادره قبلی تمکین کرده بود و پس از تجدید نظر دادگاه نیز بخش قابل توجهی از املاک را برای انجام امور خیریه وقف نمود. مهدی هرندی ادامه دهندة راه پدر مهدی آقا، متولد 1 اسفند 1312 شمسی، دومین فرزند و تنها پسر شادروان شیخ ابوالقاسم هرندی است که در اخلاق و رفتار، نمونه بارزی از پدر بود. ایشان پس از پایان تحصیلات در ایران برای ادامة تحصیل در رشته ماشینآلات کشاورزی به آمریکا رفت و بعد از فارغالتحصیلی، حس میهندوستی و پافشاری بر تدوام راه پرافتخار پدر، او را به دامن ایران برگرداند. مهدی هرندی در رفسنجان و کرمان همراه پدر در توسعة کشاورزی و بازرگانی تلاش نمود و پس از مهاجرت به تهران در سال 1347 گروه صنعتی «برک» را درسال 1348 تاسیس و درکنار کارخانجات آن، فروشگاههای متعددی برای پخش پوشاک در سراسر ایران راهاندازی نمود و به تدریج شرکتهای صنعتی گوناگون و شش کارخانه نساجی به نامهای «شرکت پشمبافی ایرانبرک»، «شرکت ایران پوپلین»، «شرکت پشمبافی طوس»، «شرکت فرش گیلان»، «شرکت پارس نیت» و «لباسدوزی شمال» را نیز احداث و به بهرهبرداری رساند. پس از انقلاب، برای دنبال کردن تلاشهای اقتصادی به کانادا رفت و دانش اقتصادی خود را در اختیار دیگر هممیهنان خود گذاشت. با ایدههای جدید دوباره به ایران بازگشت و با ایجاد کارخانه تولید داروی دام و طیور در سیرجان و برپایی «گروه سرمایهگذاری کیانا» و شرکتهای مختلف توانست بیش از پیش به اشتغالزایی و توسعه کشور کمک کند. مهدی هرندی پس از سالها فعالیت تجاری و صنعتی، بر ادامة راه نیکورزی و خدمات اجتماعی پدر متمرکز شد. در تکمیل پروژة احداث دانشکده الهیات دانشگاه تهران مشارکت موثری نمود و برای احداث بنای آن هزینة قابل توجهی را متقبل شد. در سال 1379 به پیشنهاد «دکتر مهدی بازرگان»، از بنیانگذاران دانشکده علوم پزشکی در کرمان و رئیس وقت «بیمارستان شفا» درکرمان، بخش سوانح سوختگی را به یاد پدر بزرگوارشان حاج ابوالقاسم هرندی و در سال 1385 مرکز طب هستهای را به یاد مادر ارجمندشان شادروان حاجیه ایران خانم هرندی بنا نهاد. وی درنظر داشت تا بخش اطفال بیمارستان شفا، کتابخانه شماره دو هرندی در باغموزه و فرهنگسرای بزرگی در رفسنجان را نیز احداث نماید که متاسفانه عمر پر برکتش خیلی زود به پایان رسید و 5 اردیبهشت ماه 1395 در ونکوور کانادا دارفانی را وداع گفت. فرزندان ایشان هم کماکان راه پدر و پدربزرگ را ادامه میدهند و در انجام امور عامالمنفعه، مشارکت فعال دارند تا بخشندگی و نیکوکاری درخاندان خوشنام هرندی باقی بماند. از آخرین اقدامات ایشان میتوان به تلاش برای راهاندازی مرکز حمایت از بیماران «اوتیسم» در رفسنجان اشاره نمود، که با همت و پیگیری جناب آقای «علی هرندی» در شرف اخذ مجوزهای لازم و آغاز عملیات احداث ساختمان میباشد. برای همتعالی و دستان سخاوتمندشان آرزوی موفقیت و برکت بیش از پیش مینمائیم. در تهیه و تدوین این مقاله، اعضای هیات علمی و کارمندان دانشگاههای شهید باهنر و علوم پزشکی کرمان، دوستان و اعضای خانواده شادروان هرندی و مدیریت محترم کتابخانه هرندی صمیمانه با اینجانب همکاری نمودند. لازم میدانم از همة این بزرگواران قدردانی و سپاسگزاری نمایم. منابع: - اسدی، مهدی، روستا، جمشید.(1398). تاریخ صنعت برق کرمان. مرکز کرمان شناسی. - بازرگانهرندی، حمید، بازرگانهرندی، علی.(1400) شجرهنامه خانوادگی. - دانشور، محمد.(1388). چهرههای ماندگار کرمان. ج 1. مرکز کرمان شناسی. - شیرین کام، فریدون، فرجام نیا، ایمان.(1393). سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران. تهران: انتشارات فرهنگ صبا. - گلابزاده، سید محمدعلی.(1397). پیوندهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یزد و کرمان. مرکز کرمان شناسی. - لوشانی، پرویز.(1347). خاطرات سیاسی فرخ. ج 1و2، انتشارات امیرکبیر. - محبوبیاردکانی، حسین.(1368). تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران. ج 3. انتشارات دانشگاه تهران. - ماهنامه سرمشق. نظری بر کتابخانه هرندی کرمان. شماره 39 سال چهارم، ویژهنامه نوروز، اسفند 1398. - هرندی، فاطمه.(1400). صفحه اینستاگرامی کتابفروشی اردیبهشت. - هفته نامه رفسنجان. شماره 1239. چهارشنبه 10 آذر 1400. *معاون اداره کل امور فرهنگی دانشگاه شهید باهنر
40503
نگاهی به زندگی یک کارآفرین نیکوکار در کرمان
نظر خود را بنویسید