گروه جامعه: همزمان با نوزدهمین سالگرد زلزلۀ بم، مدیرکل وقت فرودگاههای استان کرمان از آنچه که در 5 دیماه 82 تجربه کرده بود، گفت.
محسن اسماعیلی گفت که آن روز صبح در کرمان بوده و در حالی که نمیدانستند در کدام منطقه حادثه رخ داده، حدود 30 تا 45 دقیقه پس از وقوع زلزله، برج مراقبت فرودگاه اعلام میکند که سایت رادار در جبالبارز جیرفت اطلاع داده که روی شهر بم گردوغبار خیلی زیادی است تا جایی که ارتباط با جیرفت را قطع کرده و در بم هم هیچ ارتباطی نداریم. براین اساس متوجه شدیم که حادثهای در بم رخ داده است».
او سپس با توضیح دربارۀ اینکه چطور خود را با هلیکوپتر ارتش به بم رسانده است، اظهار کرد: «قبل از بم روستایی به نام قلعهعسکر وجود دارد. خرابیهای زلزله را از آنجا دیدم. به شهر بم که رسیدیم، جنازههای زیادی بود که پارچه روی آن کشیده شده بود. دستهای مردم رو به آسمان بود و درخواست میکردند هلیکوپتر بنشیند و به آنها کمک کند».
متن کامل اظهارات اسماعیلی را در ادامه بخوانید.
به گزارش خبرنگار استقامت، وی این اظهارات را عصر دوشنبه 5 دیماه در وبینار «بازخوانی مدیریت بحران زلزله سال ۱۳۸۲ بم» مطرح کرد.
«در 12 ثانیهای که صبح پنجم دیماه زمین لرزید من کرمان بودم و نمیدانستیم کجا بوده است. بعد از نیم ساعت تا 45 دقیقه برج مراقبت اعلام کرد که سایت رادار در جبالبارز جیرفت اطلاع داده که روی شهر بم گردوغبار خیلی زیادی است تا جایی که ارتباط با جیرفت را قطع کرده است. متوجه شدیم که حادثهای در بم رخ داده است. بعد هم یکی از کنترلرهای غیربومی ما در بروات بود، به سمت فرودگاه رفت. شیشههای برج مراقبت شکسته و امکانات از بین رفته بودند، او بیسیم برج مراقبت را برداشته و با باتری ماشین شارژ کرده و به سایت رادار اطلاع میدهد که سقف فرودگاه پایین ریخته و زلزله وحشتناک بوده و خود را به بم برسانید. بعد از این، به آقای مرعشی گوشی زنگ زدم. گفتم حادثه در بم بوده است. گفت که اگر میتوانی با هلیکوپتر خود را به آنجا برسان. با فرمانده هوانیروز آقای امیرعابدینی تماس گرفتم. چهار هلیکوپتر مهیا شد و با تجهیزات موقت و خیلی سریع با هلیکوپتر عازم بم شدیم. فکر نمیکردیم حادثه اینقدر گسترده باشد. در شهر جنازهها روی زمین چیده شده بود. روی شهر گشتی زدیم، به فرودگاه رفتیم و روی باند رفت و برگشتی انجام دادیم که خیلی آسیب ندیده بود. بعد از بررسی فرودگاه، به شهر برگشتیم و در زمین چمن پادگان سپاه نشستیم. تا هلیکوپتر نشست مجروحان را آوردند. سه مجروح بیشتر جا نشد. مردم بیرون پادگان منتظر بودند تا مجروحان را منتقل کنند. روی بلندی ایستادم و گفتم هرکسی مجروح دارد، فقط به فرودگاه ببرد چون با سه، چهار هلیکوپتر که نمیشد مجروح جابهجا کنیم.
من یک موبایل ثریا داشتم. تنها ارتباط بم با تهران از طریق این موبایل و موبایل مدیرعامل مخابرات و فرمانده سپاه بود و همۀ ارتباطات قطع شده بود.
آقای مرعشی با هلیکوپتر چهارم رسید. بیسیم تلفن را گرفت و به آقای کریمی استاندار کرمان زنگ زد و گفت: شرایط خیلی بحرانی است و سه مرتبه گفت: فقط نان و پتو. آن لحظه متوجه نمیشدم که این حساسیت برای چیست و فردای آن روز متوجه شدم. به من هم گفتند که سریع به فرودگاه بروید. به سمت فرودگاه حرکت کردیم. خرابیها خیلی وحشتناک و کشتهها خیلی زیاد بود. گفتیم سیستم روشنایی باند فعال شود. از کرمان هم بلافاصله تابلوی برق را ارسال کردند و مقدمات آمادگی فرودگاه را اعلام کردیم. ساعت 3.5 عصر سیستم روشنایی باند را به من دادند و وقتی این خبر را به من دادند، انگار خبر تولد بچهام را شنیدهام چون هیچ جای شهر برق نداشت و این، اولین روشنایی بعد از زلزله بود. بعد از مهیا شدن مقدمات اولیه، پرواز اول از تهران نشست. معاون وقت وزیر کشور و استاندار و مدیرعامل ارگ جدید آمدند. بلافاصله مجروحان را داخل هواپیما گذاشتیم. شاید بیش از چند صد مجروح روی سطح زمین فرودگاه بودند. از اولین پرواز، انتقال مجروحان را شروع کردیم. چند ساعت بعد، حاجقاسم و سردار کاظمی به فرودگاه بم آمدند. هر وسیلۀ پرندهای که میآمد مجروحان را اعزام میکردیم. تقریبا در 24 ساعت اول حدود 440 پرواز داشتیم. در واقع، هر سه دقیقه یک بار انجام میشد. برج مراقبت هم نداشتیم. مهندس محمدی معاون مراقبت پرواز در خودروی آتشنشانی نشست با واکیتاکی هواپیما را هدایت میکرد. من با تلفن ثریا به تهران و یا کرمان اطلاع میدادم که پرواز بیاید و ایشان پرواز را هدایت میکرد. برای اولین بار در کشور به دستور رئیسجمهور 15 روز اپن اسکای به جز اسرائیل داشتیم. از آمریکا شاید 60 فروند پرواز داشتیم. البته دیگر از جایی به بعد، آمریکاییها آب معدنی میآوردند که جلوی آن را گرفتیم. برخی شخصیتها از فرانسه و پادشاه اردن و ... آمدند. اولین هواپیمای کمکرسان از سوئیس به همراه سگهای زندهیاب آمد. در فضایی که فقط چهار هواپیما میتوانست بیاید، در یک مورد 19 فروند هواپیما و هلیکوپتر را در فرودگاه جا دادیم. همۀ این خدمات را پرسنل فرودگاههای کشور و کرمان انجام میدادند. ارتش و سپاه و نیروی انتظامی پرواز داشتند ولی خدمات را خودمان میدادیم. حدود 4545 پرواز در 15 روز خدمات دادیم که در بم و بخشی از آن در کرمان بود.
یادم است مدیرعامل ماهان تلفنی گفت که اگر پرواز ایرباس ما بیاید، آن را میپذیرید؟ پاسخ مثبت دادم در حالی که هواپیمای 70 نفره بیشتر نمیشد به این فرودگاه بیاید ولی آنقدر عمق فاجعه زیاد بود و از آنجا که طول باند هم زیاد بود اجازۀ پرواز میدادیم.
این پرواز که رسید به دلیل شرایطی که داشت، نشسته بودم و آیتالکرسی میخواندم که از باند خارج نشود. پرواز نشست و پرسنل بهداری ناجا با این پرواز ایرباس به بم آمدند. همه اضطراب و التهاب داشتیم و حواسمان نبود برای ایرباس پله نداریم. موتور هواپیما روشن نگه داشته شده بود. پله توپولوف زنگ زده داشتیم و آن را آماده کردیم؛ ولی تازه یادمان آمد که دو متر تا در هواپیما فاصله دارد. چند صندلی روی آن گذاشتیم و تیم پزشکی و درمان توانستند پیاده شوند. بعد حاجقاسم از من پرسید که منتظر چی هستی؟ گفتم آقای عربنژاد مدیرعامل ماهان اجازه بدهد تا مجروحان را سوار کنیم. گفت: مسئولیت با من. مجروحان را داخل پتو میپیچیدیم و سوار هواپیما میکردیم. تقریبا هشت هزار مجروح از فرودگاه رفتند. اولین ایرباس که رفت، وقتی سایر شرکتها درخواست داشتند و میگفتیم ایرباس ماهان آمده، میآمدند و نمیپرسیدند امکانات دارید یا نه؟ تقریبا تا 72 ساعت مهندس محمدی با دیگر دوستان مراقبت به همان شیوه که گفتم، خدمات برج مراقبت را ارائه میدادند. برج مراقبت به دلیل ترافیک جادهای بعد از سه روز به بم رسید.
ورود هواپیماهای خارجی را نمیتوانستیم محدود کنیم چون به امکانات نیاز بود؛ از طرفی هدایت درستی نمیشد که چه امکاناتی بیاید؟ در یک مورد، برای بم همبرگر آورده بودند! گفتم کالباس اگر بود، مردم با نان میتوانند بخورند، همبرگر را چطور میتوان استفاده کرد؟ بخشی از کمکها در ارگ جدید دپو شده بود، آخر سر با بیل و لودر آنها را جابهجا میکردند. کمکهایی که میشد، به خوبی مدیریت نمیشد. الان هم وقتی حادثهای رخ میدهد، ما نباید چیزی بفرستیم، باید اول مشخص شود که حادثهدیدگان به چیزی نیاز دارند؟
در کنار مدیریت کمکهای مردمی، ثبت این وقایع هم بسیار مهم است. بخش زیادی از خدمات به تصویر کشیده نشد. دوربین و تصویربردار نبود، و فرصتی برای این کار نداشتیم. ضمن اینکه برخی تصمیمات هم باید لحظهای گرفته میشد.
هر هواپیمای خارجی که به بم میآمد معضل سوختگیری داشت که باید دریافت هزینۀ آن با دلار و ... صورت میگرفت. پیگیری کردیم که مشکل حل شد و سوخت رایگان گردید. البته برخی شرکتها سوءاستفاده هم کردند. یکی، دو شرکت داخلی سوخت میگرفتند و به دبی میرفتند که وقتی متوجه شدیم، جلوی کار را گرفتیم یا یکی از کشورهای آسیایمیانه بخاری چوبسوز را با هواپیمای ایلوشین آورده بود، همه به بیابان ریخته شد ولی سوخت رایگان را میگرفت. از طرفی، برخی کشورهای اروپاییها آب شیرینکن آوردند که خیلی مفید بود یا ژاپنیها کمک خاصی نیاوردند؛ فقط گفتند قنوات را چطور بازسازی کنیم. آمریکاییها گروه 80 نفره درمانی بودند و برخی هم آشپزخانهای راه انداختند و چون جنبۀ تبلیغاتی داشت، بعد از چند روز جمع شد و فعالیتهای دیگری شروع کردند و کار درمانی آنها زیاد طول نکشید. با مشکلات زیادی که در فرودگاه اقماری بم داشتیم، شبانهروز فعال نگه داشته شد تا کمکرسانی بهموقع به مردم انجام شود.
یک شب گفتند چهار لودر از ارومیه و شیراز و تبریز و مشهد باید بیاید. چهار هواپیما با هم حرکت کردند و روی آسمان بم ترافیک داشتیم و روی زمین هواپیماها جا نداشت.
برخی مخالف فرودگاههای اقماری هستند اما تجربۀ بم نشان میدهد که اگر فرودگاه اقماری داشته باشیم و 50 سال هم هیچ خدماتی ندهد، میتواند یک شهر را از بحران نجات دهد.
وی در پایان تاکید کرد: سرمایهگذاری شود و فیلم و سریالی دربارۀ آنچه در جریان زلزلۀ بم رخ داد ساخته شود، علاوه بر ثبت خدماتی که ارائه شده، تجربهاش برای مردم ارزشمند است و میتوانند از این طریق آموزش ببینند.
نظر خود را بنویسید