گروه فرهنگوهنر: محسن جلالپور، کارشناس و فعال اقتصادی و رئیس اسبق اتاقهای ایران و کرمان، به بهانۀ انتشار جلد دوم کتاب «رواق زبرجد» یادداشتی در کانال تلگرامی شخصی خود منتشر کرده و با یادآوری کرمان قدیم و تلاش بزرگان پرتلاش کرمانی برای آبادانی و عمران این دیار، اعلام کرده است که جلد دوم مجموعۀ رواق زبرجد که توسط انتشارات گویا منتشر شده، راهی بازار کتاب شده است.
جلد اول کتاب «رواق زبرجد»، مجموعهای از شرح زندگی تعدادی از تلاشگران پیشرفت و آبادانی کرمان است که در قرن گذشتۀ هجری شمسی (1300 تا 1400) در استان پهناور کرمان زیسته و در حوزههای مختلف صنعتی، کشاورزی، کارآفرینی و مدیریتی تاثیرگذار بودهاند.
به گفتۀ جلالپور در مجموعۀ دوم به معرفی زعمای فرهنگی و هنری کرمان که بیشتر آنها شهرت جهانی دارند، پرداخته شده است.
در ادامه یادداشت جلالپور را بخوانید:
«کرمان شهر روایتهای دفن شده و داستانهای گفته نشده است. در شهر من هر کس داستانی بلد است و کنار هر کس که بنشینی روایتی شنیدنی دارد. خیلی از داستانهای شهر من هرگز گفته نمیشوند، خیلی از داستانها گفته میشوند اما گوشی برای شنیدن نیست و قلمی نیست که ثبتشان کند. کرمان شهر روایتهای شنیدنی و خواندنی است؛ اگر گوشی برای شنیدن باشد و اگر مجالی برای نوشتن.
خیلی از مردم، کرمان را با تاریخ پر فراز و نشیباش میشناسند و برخی آن را به خاطر خرما و پسته و قالیهای معروفش به خاطر میآورند اما نماد شهر من فقط اینها نیستند، نماد شهر من شاعران، نویسندگان، روزنامهنگاران، فیلمسازان و هنرمندانی هستند که شهرتشان از آسمان کرمان فراتر رفته و آوازۀ بعضیهاشان جهانی شده است.
گاهی پیش خودم میگویم این شهر با این آفتاب سرسخت، با آن صحرای خشن و آن کوههای سر به فلک کشیده چرا اینقدر دوست داشتنی است؟ و پاسخم این است؛ به خاطر اینکه کرمان دیار برخاستن است. سالها پیش کرمان شهری فقیر بود و جامعهای رنجور و بیمار داشت. در آن روزگاران، افراد زیادی گرفتار بیماریهای تراخم، زردزخم، آبله و سل و دهها درد و بلای ناشناخته دیگر بودند. پدرانمان تعریف میکردند که از هر گوشۀ شهر صدای سرفه و خسخس سینه به گوش میرسید و خبر از سینۀ سوخته و خراشیدۀ انبوه مسلولین میداد. مردمان زیادی عصا در دست داشتند؛ یا چشمشان نمیدید، یا کمرشان خم بود یا زانوهای سست و معیوب داشتند.
کرمان آن روزها در بنبست تاریخ قرار داشت و به دلیل موقعیت جغرافیاییاش در میانۀ کویرِ تفتیدۀ لوت، به تبعیدگاه فراموش شدهای تبدیل شده بود. هیچ راه ارتباطیِ امنی، کرمان را به دنیای پیرامونش مرتبط نمیکرد. امروز اما کرمان، به معنای واقعی یک «مکتب» است. مکتبی که در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و تجارت حرفهای نغز برای گفتن دارد. همۀ اینها را مدیون انسانهای بزرگی هستیم که در طول چند دهۀ گذشته آستین همت بالا زدند و شهرشان را بدینسان غرورآفرین ساختند و پرداختند.
در جلد اول کتاب «رواق زبرجد» دربارۀ انسانهای پرتلاشی نوشتیم که بیوقفه تلاش کردند و کرمان را ساختند. هدف این بود که خاطرات آنها را گردآوری کنیم تا کمکی باشد برای اینکه مسیر پرافتخارشان را بهتر بشناسیم و بیشتر ارج نهیم.
اکنون خرسندم که جلد دوم از مجموعه کتابهای «رواق زبرجد» را تقدیم میکنم. در کتاب اول، سراغ کارآفرینان و تولیدکنندگان رفتیم اما در مجموعۀ دوم، از زعمای فرهنگی و هنری کرمان سراغ گرفتهایم که بیشترشان شهرت جهانی دارند.
تا کتابها آماده شوند، متأسفانه تعدادی از بزرگانی که با آنها گفتوگو کردیم از جمله «حسین بهزادی اندوهجردی»، «علی وثوقی»،«محمود روحالامينی»،«اكبر صوتی»، «داریوش مجدزاده»، « محمدابراهیم باستانیپاریزی»، «ولیالله وطنخواه»، «جلیل رشیدفرخی»، «اکبر نخعی» و «حمید سعید» دار فانی را وداع گفتند که برای همۀ آنها طلب آرامش ابدی و آمرزش الهی دارم.
مجموعۀ رواق زبرجد را انتشارات گویا منتشر کرده و همینروزها میتوانید از بازار نشر تهیه کنید».
نظر خود را بنویسید